صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ - 07:29
Wednesday 24 April 2024
25 جمادی الثانی 1434
ویژه ها :






با خانواده برخوردشان، پیامبر گونه بود

کد خبر : 2240 | 7:43 ق.ظ | ۱۶ اردیبهشت , ۱۳۹۲

نحوه ی برخوردشان با خانواده پیامبر گونه بود. بعد از ظهر ها که می شد خانواده ی آقا، نوه ها، دخترها وعروس می آمدند و ودور ایشان می نشستند وچنان با امام گرم می گرفتند و شوخی و مزاح می. . .

آخرین وصیت

کد خبر : 2241 | 7:41 ق.ظ | ۱۶ اردیبهشت , ۱۳۹۲

…و آخرین وصیّتم به احمد آن است که فرزندان خود را خوب تربیت کند و از کودکی با اسلام عزیز آشنا کند و مادر محترم مهربانشان را مراعات کند و خدمتگزار همه ی فامیل و همه ی متعلّقان خود باشد.. . .

نرمی و مدارا در خانواده

کد خبر : 2152 | 8:32 ق.ظ | ۱۴ اردیبهشت , ۱۳۹۲

در همه چیز سفت و محکم بودند، اما به خانواده که می رسیدند نرم بودند. بارها می شد عصای ایشان را می بردم و با آن بازی می کردم. بعد مادرم با اعتراض می گفت ایشان خسته اند. امام می. . .

انّا لله و انّا الیه راجعون

کد خبر : 2149 | 8:30 ق.ظ | ۱۴ اردیبهشت , ۱۳۹۲

به قدری در جریان شهادت آقا مصطفی آرام برخورد کردند که وقتی جریان را بازگو کردیم،انگشتان خود را به آرامی تکان داده و سه مرتبه گفتند: «انّا لله و انّا الیه راجعون» و تنها جمله ای که بعد از کلمه. . .

دعا کن جایش خوب باشد

کد خبر : 2103 | 9:43 ق.ظ | ۱۲ اردیبهشت , ۱۳۹۲

یک روز وارد اتاق آقا شدم دیدم با خانم دارند تلویزیون نگاه می کنند. شب سال دایی مصطفی بود. آقا هم یادشان بود. خانم اوقاتشان خیلی تلخ بود. آقا گفتند: «خانم چرا اوقاتتان تلخ است؟» خانم گفتند: «آخر امسال هم. . .

مشورت قبل از رفت و آمد

کد خبر : 2100 | 9:41 ق.ظ | ۱۲ اردیبهشت , ۱۳۹۲

خانم می گفتند: وقتی می خواستند با خانواده ای جدید رفت و آمد کنند، باید با امام مشورت می کردند.چون آقا گفته بودند که ابتدا به طور ناشناس به خانه کسی نروند. چون ممکن است مناسب نباشد. یا اگر می. . .

خانم! اجازه هست؟

کد خبر : 2022 | 10:13 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

خانم را به شکلی در خانه آزاد می گذاشتند و احترام می کردند که روزی که خانم مهمان خصوصی داشت، از او اجازه می گرفتند و می پرسیدند: «امروز می توانم به این قسمت بیایم و غذا بخورم؟» یا «می. . .

خانم نیامدند؟

کد خبر : 2021 | 10:11 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

مادرم اگر سر سفره نمی نشست، آقا غذا نمی خوردند. منتظر می ماندند ولو اینکه همه سر سفره حاضر باشند. تا همین اواخر تا وقتی خانم سر سفره نمی آمد، دست به غذا نمی زدند، گاهی زودتر دست به غذا. . .

وضعیت خانم را لحظه به لحظه گزارش کن

کد خبر : 2017 | 10:10 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

خانم ناراحتی معده پیدا کرد. قرار شد به بیمارستان منتقل شده و نمونه برداری شود. آقا به من گفتند: لحظه به لحظه وضعیت خانم را تلفنی بپرس و به من اطلاع بده من هم، هر چند دقیقه یکبار خبر می. . .

نجف را بگیرید با خانم صحبت کنم

کد خبر : 2014 | 10:08 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

پانزده سالی که در نجف بود با کسی تلفنی صحبت نمی کرد. وقتی که به پاریس رفتیم، همان روز اول و یا دوم بود که گفتند: «تلفن نجف را بگیرید. می خواهم با خانم صحبت کنم.» در مدتی که در. . .

خانم بی نظیر است

کد خبر : 2010 | 10:04 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

علت علاقه ی عمیق امام به همسرشان فداکاری خانم بود. همیشه می گفتند: «خانم بی نظیر است» خانم 15 سال در آب و هوای گرم نجف مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند، در حالی که در. . .

بدرقه ی خانم

کد خبر : 2009 | 10:02 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

گاهی که خانم می خواستند به مسافرت بروند در هر ساعتی از روز که بود، حتی اگر ساعت 2 بعد از ظهر که وقت استراحت امام بود، با همه ی نظمی که در برنامه روزانه زندگی خود داشتند، به احترام. . .

خوش به حال من که چنین همسری دارم

کد خبر : 2003 | 10:00 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

علاقه و محبّت وافری به همسرشان داشتند به طوری که خانم در یک طرف قرار داشت و بچه ها در طرف دیگر و این دوست داشتن با احترام خاصّی همراه بود. یک بار خانم مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی. . .

استقبال با لبخند

کد خبر : 2005 | 10:00 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

در اول ازدواجشان با خانم قرار گذاشته بودند سالی یکبار خانم به تهران بروند و سه ماه تابستان را در تهران بگذرانند. خودشان هم به خمین می رفتند. این برنامه همیشه بود و تا بزرگ شدن ما هم ادامه داشت.. . .

تهجد و مطالعه در آخر شب

کد خبر : 1996 | 9:31 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

حاج آقا مصطفی می گفت: وقتی امام ازدواج کردند – خوب، معمولاً آدم وقتی تازه زن می گیرد قدری از اشتغالات معمولی روزانه اش و از کتاب و مطالعه دور می شود – غروب پس از نماز جماعت می آمدند. . .

فقط گناه نکن

کد خبر : 1990 | 9:27 ق.ظ | ۱۱ اردیبهشت , ۱۳۹۲

اوایل زندگیمان، به من گفتند من به کار تو کاری ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش، اما آنچه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرّمات را ترک کنی؛ یعنی. . .

  2. 1
  3. 2
  4. 3






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد