صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا






حضرت امام خمینی(ره) و جنگ در جغرافیای ایمان

اگر ما در جنگ هشت‌ساله با دنیای استکبار شکست می‌خوردیم و قسمتی از خاک ایران عزیز اسلامی اشغال می‌شد و هرگز نمی‌توانستیم آن را پس بگیریم، چه تفسیری از جنگ هشت‌ساله داشتیم؟ اساساً تفسیر ما از پیروزی در جنگ چیست؟ قصد داریم به نقطه کانونی این سؤالات و از زبان امام، پاسخ بدهیم. هر کس […]

کد خبر : 22931 | 9:56 ق.ظ | ۱۰ خرداد , ۱۳۹۹

امام خمینی53
اگر ما در جنگ هشت‌ساله با دنیای استکبار شکست می‌خوردیم و قسمتی از خاک ایران عزیز اسلامی اشغال می‌شد و هرگز نمی‌توانستیم آن را پس بگیریم، چه تفسیری از جنگ هشت‌ساله داشتیم؟ اساساً تفسیر ما از پیروزی در جنگ چیست؟ قصد داریم به نقطه کانونی این سؤالات و از زبان امام، پاسخ بدهیم.
هر کس کوچک‌ترین شناختی از امام‌(ره) داشته باشد، اعتراف می‌کند که مرکز ثقل و کانون نگرش امام به هر پدیده‌ای«جهان‌بینی توحیدی» وی بود چنان‌که بهترین شاگرد مکتب او، مقام معظم رهبری(حفظه الله) می‌فرمایند: «همه رفتار‌ها و همه مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می‌زد. امام به اراده تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده تکوینی او اعتماد داشت و می‌دانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت می‌کند، قوانین و سنت‌های آفرینش کمک‌کار اوست. او معتقد بود که: «و لله جنود السماوات و الارض و کان الله عزیزا حکیما.» لذا اندیشه و عمل امام نیز به مثابه یک کل منسجم می‌تواند نگریسته شود و مؤلفه‌های مدیریتی و عرفانی و تربیتی از آن استخراج گردد.
جنگ در نگاه توحیدی امام به عنوان صحنه آزمایش و ابتلاء الهی معرفی می‌شود: «ملت شهید پرور ایران بدانند این روز‌ها روز امتحان الهی است.» ایشان به حال کسانی که در این صحنه بی‌تفاوت بودند، تأسف می‌خورند و هدفی که در این صحنه امتحان ترسیم شده را چنین بیان می‌کنند: «خداوندا! تو خود می‌دانی که ما برای برپایی پرچم دین تو قیام کرده‌ایم و برای برپایی عدل و داد در پیروی از رسول تو، در مقابل شرق و غرب ایستاده‌ایم.» با چنین نگاهی می‌توان جنگ را به «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏» تفسیر کرد و آن را نعمتی الهی دانست. چرا که آنچه معیار ارزش‌گذاری در همه پدیده‌‌ها است، نسبت میان آن پدیده و «سبیل الله» است؛ پس اگر در مسیر تحقق کلمه توحید و اعتلای آن بود، ارزشمند است و الا ضد ارزش؛ «قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس همه برنامه‌های اسلام است. وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفین‏…».
در اندیشه امام آنچه مهم است، قدم نهادن در «مسیر تحقق اهداف اسلامی» برای «انجام تکلیف» شرعی است و این نقطه‌ای است که بر آن پای خواهیم فشرد.

با توجه به نگاهی که حضرت امام داشتند «تدبیر» در ذیل «تکلیف» است و مسئله جدایی از آن نیست که بخواهیم به صورت مستقل مورد تحلیل و تفسیر قرار دهیم. مهم، شناخت صحیح تکلیف است که امام به عنوان عارف و اسلام شناس آگاه به زمان و مکان، تکلیف را تشخیص می‌دهد و آن را به سربازان و مدیران لایق خود یعنی بسیجیان غیرتمند با ایمان و «تکلیف گرا» آموخته‌اند.

امام راحل در باب تکلیف می‌فرمایند: «ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم. ما مکلفیم که با ظلم مقابله کنیم… ما مکلفیم از طرف خدای تبارک و تعالی که با ظلم مقابله کنیم.» بنابر چنین دیدگاهی، «شکست» و «پیروزی» به معنای مصطلح آن، معنایی ندارد. آنچه مهم است انجام تکلیف است: «صدام چه رفتنی باشد چه نرفتنی، ما یک تکلیف داریم (که) ادا می‌کنیم.»
«ما از اینکه یک عده‌ای از ما کشته شوند و یک عده‌ای از آن‌ها را بکشیم، باکی نداریم. برای اینکه ما روی تکلیف داریم عمل می‌کنیم.»
«اوضاع به نظر این‌جانب مهم نیست و خداوند رب‌البیت است. ما باید به تکلیف خود عمل کنیم. نتیجه حاصل شود یا نشود به ما مربوط نیست، با خود اوست.»
پیروزی واقعی زمانی به دست می‌آید که تکلیف انجام شده باشد و شکست واقعی جایی است که این تکلیف بر زمین مانده باشد: «اگر ما به تکالیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین کرده عمل بکنیم، باکی از این نداریم که شکست بخوریم.» در چنین منظومه‌ای حرکت در مسیر تکلیف شکستی ندارد: «شکست ظاهری مهم نیست…این عالم شکست ندارد. کسی که رابطه با خدا دارد، شکست ندارد.»؛ «نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم. باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم؛ نگرانی از خود ماست…اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم شکست خورده هستیم؛ خودمان را شکست داده‌ایم.»
از نگاه امام در مقابل شکست ظاهری، پیروزی ظاهری نیز وجود دارد و آن زمانی است که در پدیده‌ای چون جنگ، هدف تنها اخراج دشمن و شکست نظامی آن، منظور شده باشد که این باور در قاموس فکری امام چیزی جز«توهم پیروزی» معنا نمی‌شود و اینگونه پیروزی نه تنها مفید نیست، بلکه از آن حیث که انسان را از برداشتن قدم‌های متعالی بازمی دارد، مضر هم می‌باشد: «نباید خیال کنیم که ما دیگر تمام شد کارمان؛ پیروز شدیم. این توهم پیروزی برای ما سستی می‌آورد.»؛ «لکن پیروزی این نیست که ما فقط طاغوت را از بین ببریم. پیروزی اصیل آن است که ما بتوانیم متبدل شویم به یک موجود انسانی، الهی، اسلامی، که همه کارهایمان، همه عقایدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامی باشد.» بر همین اساس، پیام قطعنامه ایشان بیش از آنکه بوی اتمام جنگ را بدهد، وعده شروع مبارزه‌ای است که ابعاد آن بسیار وسیع‌تر و فراتر از جنگ هشت‌ساله است.
پاسخ به پرسش اینکه چه تفسیری از جنگ هشت ساله داشتیم؟ چیزی جز این نیست که اگر به تکلیف خود عمل کردیم، پیروز واقعی میدان بودیم و پیروزی و شکست ظاهری فرع، پیروزی و شکست واقعی است، دستاوردهای جنگ، چه در دایره زمانی هشت‌سال و چه بعد از آن ثابت کرد که پیروز واقعی این جنگ مردم ایران زمین به ویژه امام و شهیدان بودند و جنگ واقعی ما و دستاورد واقعی ما نه در جغرافیای مرزهای ظاهری بلکه در جغرافیای به وسعت مرزی اعتقادی و ایمان رخ داد.

نویسنده: محمدرضا امینی

منبع: ماهنامه امتداد شماره ۵۲

 






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد