|
|||||
گامهای راهبردی دشمن برای نفوذ در ایران
گفتمان جمهوری اسلامی بهعنوان یک الگوی هویتی و ارزشی متفاوت، همواره در مقابل گفتمان نظام سلطه قرار داشته است. پس سیاست مهار و مدیریت ایران با چشمانداز حداکثری تغییر نظام همواره در دستور کار کشورهای سلطه گر جهان قرار داشته است. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، این موضوع البته در مقاطعی […]
کد خبر : 27323 | 9:25 ق.ظ | ۸ آبان , ۱۳۹۷ گفتمان جمهوری اسلامی بهعنوان یک الگوی هویتی و ارزشی متفاوت، همواره در مقابل گفتمان نظام سلطه قرار داشته است. پس سیاست مهار و مدیریت ایران با چشمانداز حداکثری تغییر نظام همواره در دستور کار کشورهای سلطه گر جهان قرار داشته است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، این موضوع البته در مقاطعی با رویکرد سخت نظامی و در مقاطعی مانند فتنهی ۸۸ با استفاده از الگوی براندازی نرم، پیگیری شده است. بر همین اساس، نباید انتظار داشت که حتی پس از توافق هستهای نیز ایالاتمتحده به روند دشمنی و سیاستهای مبتنی بر مهار، نفوذ، تغییر رفتار و براندازی نظام جمهوری اسلامی خاتمه دهد، بلکه بهعکس، شواهد نشان میدهد که نظام سلطه مترصد فرصتی است تا از فضای سیاسی و اقتصادی ناشی از برجام حداکثر استفاده را ببرد و طراحیهای خود را علیه جمهوری اسلامی ایران تعمیق بخشد. درست به همین دلیل رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار امروز خود با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (۲۵ شهریور) با اشاره به نیت شوم دشمنان سلطهگر برای بازگشت و نفوذ در ایران اسلامی فرمودند: «در زمینهی سیاسی نیز بیگانگان بهدنبال نفوذ در مراکز تصمیمگیری و اگر نشد، نفوذ در مراکز تصمیمسازی هستند که در صورت تحقق این توطئه، جهتگیریها، تصمیمات و حرکت عمومی کشور، بر اساس خواست و ارادهی بیگانگان، تنظیم و اجرایی خواهد شد.» پیتر هارل، از پژوهشگران اندیشکدهی «مرکز امنیت آمریکایی جدید»، به مقامات کاخ سفید چنین تجویز میکند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بینالمللی و نهادهای جامعهی مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که بهدنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.» همهی گامهای این مبارزهی راهبردی نفوذ برای این صورت میگیرد که آمریکا بتواند از فضای بهوجودآمده، به تغییر در معادلهی قدرت و سیاست داخلی ایران برسد؛ امری که هرچند در اظهارات علنی مقامات آمریکایی به آن اشارتی میشود، اما در واقع بیش از هر چیزی بر آن حساب و تمرکز کردهاند که این فضا، مقدمهی نفوذ و سپس براندازی جمهوری اسلامی باشد، نه مقدمهی پذیرش این کشور بهمثابهی یک قدرت هستهای. پیتر هارل، از پژوهشگران اندیشکدهی «مرکز امنیت آمریکایی جدید»، به مقامات کاخ سفید چنین تجویز میکند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بینالمللی و نهادهای جامعهی مدنی در ایران تسهیل شود. واشنگتن باید به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران، که بهدنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»۱ در واقع برجام و افزایش تعامل با ایران از دید آنها بیش از آنکه بهمعنای راه یافتن ایران به جامعه بینالمللی باشد، بهمعنای راه یافتن آمریکا به درون ایران است.۲ با توجه به این توضیحات میتوان فرایند و هدفگذاری این نفوذ را در این موارد تشریح نمود: ۱. تغییر در دستگاه محاسباتی نظام نظام سلطه برای پیشبرد این روند، از طرح فروپاشی شوروی برای جمهوری اسلامی ایران بهره میگیرد که سابقهی بهکارگیری آن را میتوان در اواسط دههی هفتاد شمسی نیز ملاحظه کرد. بر این مبنا، تلاش کردهاند رویکرد نخبگان سیاسی کشور را با اعمال فشارها و تهدیدات فزاینده بهسویی تغییر دهند که آنان احساس کنند «هزینهی» تقابل با غرب و ایستادگی بر آرمانهای انقلاب اسلامی، بسیار بیشتر از «فایدههای» آن است. بنابراین همانطور که در دوران مقاومت برای افزایش داراییهای چانهزنی در پروندهی هستهای، تحریمهای اقتصادی و فتنههای داخلی سیاسی برای تغییر ادراک سیاسی و سرگشتگی ساختار تصمیمگیری کشور طراحی شد، در دوران پس از برجام (در صورت تصویب) نیز گزینههای افزایش فشارهای منطقهای، تغییر ذائقهی فرهنگی و چماق تحریمها، همان کارکرد تغییر ادراک را پیگیری میکند. هدف آن است که جمعبندی مسئولان جمهوری اسلامی به اینسو معطوف گردد که در صورت ارزشمداری در سیاست داخلی و خارجی، با فشارهای خارجی زیاد و احتمال گسترش اعتراضات داخلی مواجه خواهند شد. ۲. تقویت شبکهی حامیان غرب در داخل اما بههرصورت آمریکا در قالب الگوی نفوذ، تلاش میکند تا طرح بازسازیشدهی فروپاشی شوروی را در جمهوری اسلامی نیز پیگیری نماید. بر همین اساس، اندیشکدهی «بنیاد دفاع از دموکراسی» در گزارشی صراحتاً به این موضوع اشاره میکند که «در توافق هستهای، این جنبهی مثبت وجود دارد که شاید این توافق برایمان تنها ده سال زمان بهمنظور نابود ساختن حکومت ایران خریده باشد. با در نظر داشتن این مسئله، این مدتزمان باید بهطور کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. تکرار موضع ایالاتمتحده دربارهی تضمین فروپاشی پردهی آهنین، یک نقطهی آغاز محسوب میشود. آنچه در فاصلهی سالهای ۸۰-۱۹۷۹ در لهستان اتفاق افتاد، یک نمونهی برجسته قلمداد میشود. اعتصاب سال ۱۹۸۰ در کارخانهی کشتیسازی لنین در گدانسک، در نهایت به فروپاشی امپراتوری شوروی منجر شد. ایالاتمتحده میبایست از فضای بهوجودآمده از مذاکرات هستهای با ایران استفاده کرده و شبکهی حامیان غرب در ایران را فعال کند تا از این طریق، تغییرات سیاسی در ایران به وجود آورد. در واقع توافق هستهای کنونی، فرصت منحصربهفردی را برای تمرکز بر تغییر ایران به دست میدهد.»۵ این همان موضوعی است که میتوان در گفتار دولتمردان آمریکایی از جمله باراک اوباما و جان کری نیز مشاهده کرد. جان کری در دوم مرداد گذشته در شورای روابط خارجی آمریکا، با اظهار اینکه آمریکا نسبت به آیندهی ایران حساب باز کرده است، بیان داشت: «من نمیدانم تا ۱۵ سال دیگر چه اتفاقی میافتد، جز اینکه میدانم اتفاقات زیادی در کشورها رخ خواهد داد.»۶ همهی این اقدامات با هدف تهی کردن ساختار نظام از محتوای ارزشی آن صورت میگیرد. همانگونه که این تصور باطل در دوران اصلاحات نیز به وجود آمد و در همان زمان نیز رهبر انقلاب با اشاره به وجود یک طرح همهجانبهی آمریکایی برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی، چنین بیان داشتند: «این طرح، طرح بازسازیشدهای است از آنچه که در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد. به نظر خودشان میخواهند همان طرح را در ایران اجرا کنند. دشمن این را میخواهد.» ۳. تغییر ذائقهی فرهنگی نتیجهی این سه رویکرد آن است که فضای افکار عمومی و سیاست داخلی کشور بهشدت مشروط میگردد؛ چراکه در واقع مشروطسازی فضای سیاسی داخل کشور و جهتدهی به انتخاب مردمی، دو نتیجهی طبیعی در پی خواهد داشت: اولاً تغییر در ادراک سیاسی تصمیمگیران نظام و ثانیاً هموارسازی برای قدرت یافتن نخبگان غربگرا. |
|