|
|||||
شما بروید پیش مهمانها
یک روز مادرم مهمان داشت. مهمان ها سرزده آمده بودند و کارها درست وآماده نبود. خانم با دستپاچگی می خواستند شیرینی ومیوه ای جور کنند. آقا گفتند: «نه، شما بروید، پیش مهمانها» و رفتند سراغ سماور. آن موقع سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت می گرفت. آقا آن موقع سماور راتکان دادند تا بگیرد […]
کد خبر : 2794 | 7:35 ق.ظ | ۹ خرداد , ۱۳۹۲ یک روز مادرم مهمان داشت. مهمان ها سرزده آمده بودند و کارها درست وآماده نبود. خانم با دستپاچگی می خواستند شیرینی ومیوه ای جور کنند. آقا گفتند: «نه، شما بروید، پیش مهمانها» و رفتند سراغ سماور. آن موقع سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت می گرفت. آقا آن موقع سماور راتکان دادند تا بگیرد و چای دم کردند و تشریفات چیدند و نگذاشتند خانم، مهمانها را تنها بگذارد و بیایند اتاق دیگر کار کنند. * خانم زهرا مصطفوی (دخترامام) بر گرفته از کتاب “زندگی به سبک روح الله” نوشته “علی اکبر سبزیان” |
|