|
|||||
کارنامه سیاه آمریکا در دفاع از حقوق بشر
ایالاتمتحده آمریکا علیرغم برخورداری از کارنامه سیاه در حوزه حقوق بشر در داخل و خارج از این کشور، همواره خود را مدعی ارائه الگوی بیهمتای مردمسالاری دانسته و ادعای حمایت از حقوق بشر را در جهان داشته است. به گواه تاریخ، از زمانی که ایالتهای سیزدهگانه آمریکا در استعمار انگلیس بودند و بردهداری در این […]
کد خبر : 31933 | 12:56 ب.ظ | ۷ تیر , ۱۳۹۸ ایالاتمتحده آمریکا علیرغم برخورداری از کارنامه سیاه در حوزه حقوق بشر در داخل و خارج از این کشور، همواره خود را مدعی ارائه الگوی بیهمتای مردمسالاری دانسته و ادعای حمایت از حقوق بشر را در جهان داشته است. به گواه تاریخ، از زمانی که ایالتهای سیزدهگانه آمریکا در استعمار انگلیس بودند و بردهداری در این سرزمین رواج داشت، نقض اساسیترین حقوق انسانی همواره یکی از ویژگیهای بارز دولتهای حاکم بر آمریکا بوده است، زیرا در همان برهه، آمریکاییهای سفیدپوست آنگلوساکسون از برخی امتیازات و حقوق خاص برخوردار میشدند که آمریکاییهای بومی، آفریقاییتبار، آسیاییتبار و لاتین تبار از آنها محروم بودند. برخی امتیازات و حقوق خاص از قبیل حق رأی، مهاجرت، تابعیت و شهروندی، کسب زمین، امتیازات قضایی و آموزش که سفیدپوستان بهموجب قانون کسب کرده بودند، در تمامی دوران استعمار انگلستان همچنان رواج داشت. این رویهها با استقلال آمریکا از استعمار انگلیس نیز تداوم پیدا کرد. عملکرد ضد حقوق بشری آمریکا در سده بیستم، یعنی در زمانی که این کشور رفتهرفته به جرگه قدرتهای بزرگ سلطهگر پیوست، بُعد بینالمللی گستردهتری به خود گرفت، بهطوریکه پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولتمردان این کشور در چارچوب نظام دوقطبی، روند عدم پایبندی واشنگتن به موازین حقوق بشر را شدت بخشیدند؛ این کشور یکی از دو ابرقدرت با تکیهبر ایدئولوژی لیبرال – دمکراسی، خود را رهبر بهاصطلاح جهان آزاد نامید و به نام مقابله با اردوگاه کمونیسم تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی، به مداخلههای غیرقانونی، خشونتبار و ضد حقوق بشری در امور داخلی دولتهای عقب نگاه داشته شده پرداخت. با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکاییها که عرصه را از رقیبی قدرتمند خالی میدیدند خود را با موقعیت بیبدیلی مواجه یافتند. درواقع ایالاتمتحده با ترویج دیدگاه موهوم » پایان تاریخ»، زمینه را بیش از هر زمان دیگری برای اشاعه ارزشهای موردقبول خود در سطح جهان مساعد دید، این رویکرد در باوری که جورج بوش پدر درباره نظم نوین جهانی داشت، نمود پیدا کرد. نظم موردنظر او بر پایه رهبری آمریکا و برتری ارزشهای آمریکایی استوار بود. این دیدگاه در هزاره جدید میلادی نقش مؤثری در شکلدهی به سیاست خارجی آمریکا ایفا کرده و همواره از سوی دولتهای حاکم بر این کشور به اشکال مختلف دنبال شده است. بر همین اساس، دولتمردان آمریکایی هماکنون مدعی حمایت از حقوق بشر در مقیاس جهانی هستند و هرچه زمان سپری میشود، بر این ادعای بیاساس خود بیشتر پا میفشارند. اما عملکرد ایالاتمتحده آمریکا خلاف این ادعا را نشان میدهد؛ بررسی و ارزیابی کارنامه حقوق بشری ایالاتمتحده آمریکا در سه سطح ملی، منطقهای و جهانی آشکار میسازد که این کشور به آنچه خود ادعا دارد عملنکرده و حقوق بشر را بهطور نظاممند، عینی و عاری از پاسخگویی نقض میکند. واقعیت آن است ایالاتمتحده آمریکا بهعنوان یکی از مهمترین ناقضان حقوق بشر در جهان، فاقد صلاحیت و مشروعیت لازم برای اظهارنظر در مورد عملکرد دیگران در این زمینه است. در این سلسله مقالات، ابعاد گوناگون نقض حقوق بشر توسط دولت ایالاتمتحده آمریکا مورد واکاوی قرار میگیرد. الف- نژادپرستی در آمریکا در آمریکا بهرغم تأکیدات رسمی بر آزادیهای فردی و برابری انسانها، از همان آغاز استقلال تاکنون این روند در سالهای اخیر با وقوع مکرر رفتارهای همواره شاهد تبعیض نژادی در این کشور بودهایم. نژادپرستانه علیه رنگینپوستان و بهویژه سیاهان تشدید شـده اسـت. در ایـن رابطـه، بایـد خاطرنشـان ساخت که قوانین مصوب در نظام حقوقی آمریکا بهطور یکسان در مورد تمامی افراد اعمـال نمیشود؛ از همین رو، تبعیض نژادی در همه ابعاد زندگی اجتماعی در آمریکا ریشه دوانده است. اقلیتهای نـژادی پرشمار و پرتنوعی در این کشور زندگی میکنند. در این میان، سیاهپوستان بزرگترین اقلیت قـومی در ایالاتمتحده به شمار میروند، بهطوریکه جمعیت آنان بالغبر ۴۰ میلیون نفر یعنی ۱۳ درصد از کل سیاهان و اقلیتهای جمعیت آمریکا برآورد میشود.[۱] وضعیت معیشتی سیاهان و رنگینپوستان در آمریکا در سـطح پایینی قـرار دارد. گفتنی است که مزارع گسترده در جنوب آمریکا که ثروت چشمگیری را نصیب مالکان آن مناطق میکرد نتیجه کار بردگان سیاهپوست بود که از حداقل حقوق انسانی محروم بودند. این روند تا پایان جنگ داخلی آمریکا یعنی تا سال ۱۸۶۵ ادامه داشت. دولت فدرال برای حل معضل بردهداری، اصلاحیه سیزدهم قانون اساسی ایالاتمتحده آمریکا را به تصویب رسانید. بر اساس این اصلاحیه، بردگی و کار اجباری جز بهعنوان مجازات جرمی که شخص طبق مقررات به آن محکومشده باشد، در ایالاتمتحده یا هر مکان دیگری در حوزه قضایی آن ممنوع شد. این قانون سه سال بعد با اعطای حق شهروندی به کلیه اتباع ایالاتمتحده آمریکا فارغ از نژاد و رنگ پوست، بر اساس اصلاحیه چهاردهم قانون اساسی، تکمیل شد. بااینحال، تبعیض علیه سیاهان در ایالات جنوبی ادامه داشت بهنحویکه با گذشت بیش از یک قرن از لغو بردهداری در برخی از ایالات آمریکا، سیاهپوستان حق ورود به برخی اماکن عمومی همچون رستورانها را نداشتند؛ در این میان، اگرچه در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی، سیاهپوستان به رهبری مارتین لوتر کینگ توانستند به حقوق مدنی خود دست یابند، ولی تاکنون تبعیضها علیه آنها همچنان ادامه دارد. تبعیضهای پلیس آمریکا علیه سیاهپوستان منظور از تبعیضهای انتظامی آن دسته از اقدامات و کنشهای ناعادلانهای است که از سوی پلیس و مقامات مسئول ایجاد نظم و امنیت در داخل آمریکا علیه شهروندان سیاهپوست این کشور به انجام رسیده است. بهطورکلی، درباره اعمال تبعیضهای انتظامی علیه شهروندان آمریکایی نگرانیهای شدیدی وجود دارد. بارزترین جلوه این تبعیضها را میتوان در فاجعه تیراندازی به مایکل براون در ۹ اوت ۲۰۱۴ در شهر فرگوسن ایالت میسوری آمریکا مشاهده کرد. براون ۱۸ ساله پسازآنکه حداقل ۶ بار هدف شلیک دارن ویلسون، افسر پلیس شهر فرگوسن، قرار گرفت جان باخت. براون مسلح نبود و سوءسابقه نیز نداشت. بنا بر اظهارات اداره پلیس شهر فرگوسن، براون مظنون به دست داشتن در سرقتی بود که چند دقیقه پیش از تیراندازی رخداده بود. این حادثه جرقه ناآرامیها در شهر فرگوسن را برافروخت، عمدتاً به این دلیل که معترضان، نژادپرستی را عاملی دخیل در تیراندازی میدانستند، زیرا براون یک آمریکایی آفریقاییتبار (سیاهپوست) بود؛ حالآنکه ویلسون، پلیس قاتل مایکل براون، سفیدپوست بود. اعتراضهای مسالمتآمیز و سایر انواع و اقسام ناآرامیهای مدنی به مدت بیش از یک هفته ادامه داشت. مقررات منع آمدوشد در شب وضع شد و در نتیجه، خشونتها شدیدتر شد. آنچه دراینارتباط بر شدت نارضایتیها از دستگاه قضایی آمریکا افزود، تبرئه پلیس قاتل مایکل براون از سوی دادگاه بود. قتل سیاهپوستان به دست پلیس تنها به این مورد محدود نمیشود و موارد متعددی را میتوان در این رابطه ذکر کرد. اطلاعات گردآوریشده یک گروه فعال حقوق بشری در پروژهای موسوم به » ثبت خشونت پلیس«[۲] نشان میدهد در سال ۲۰۱۵ میلادی بیش از ۱۱۵۰ نفر به دست نیروهای پلیس آمریکا کشتهشدهاند که با دستکم ۳۲۱ فقره قتل آمریکاییهای آفریقاییتبار از سوی بزرگترین ادارههای پلیس در این کشور همراه بوده است.[۳] در سال ۲۰۱۶ میلادی نیز مجدداً شاهد قتل آمریکاییهای آفریقاییتبار به دست پلیس بودهایم. ازجمله در ۶ ژوئیه سال ۲۰۱۶«، فیالندو کستایل «مرد سیاهپوست ۳۲ ساله که همراه همسر و دختر چهارسالهاش در حال رانندگی در یکی از خیابانهای ایالت» مینهسوتا «بود، حین توقف در ترافیک هدف گلوله پلیس قرار گرفت و کشته شد. « آلتون استرلینگ » نیز سیاهپوست دیگری بود که یک روز قبل از آن بر اثر گلوله افسران پلیس در ایالت لوئیزیانا آمریکا جان خود را از دست داد[۴]. اریک گارنر، تامیر رایس، والتر اسکات، فردی گری، الکوین مکدونالد، تیرون وست، تیرون لوئیس، جاناتان ساندرز، اسکار گرنت، تونی رابینسن، مارلون براون، ایندیا کیگر، رونالد جانسون، محمد با، رکیا بوید، ساندرا بلند و آلنسو اسمیت[۵] ازجمله افراد دیگری هستند که سرگذشت مایکل براون را داشتهاند. بر همین اساس، فعالان حقوق بشر در سراسر جهان بهحق معتقدند که دولت آمریکا باید برای اعمال تبعیضهای انتظامی و بر ضد سیاهپوستان مورد مؤاخذه قرار گیرد. شکاف درآمدی میان سیاهپوستان و سفیدپوستان از دهه ۱۹۷۰ افزایشیافته است بهگونهای که برای مثال، در سال ۱۹۷۹، مردان سیاهپوست ۲۲ درصد کمتر از مردان سفیدپوست درآمد داشتند؛ ولی تا سال ۲۰۱۵، این شکاف به ۳۱ درصد رسیده است. در مجموع، بر اساس گزارش منتشرشده در نیویورکتایمز، جوانان سیاهپوست بیش از سایر گروههای اجتماعی در آمریکا آماج تیراندازیهای منجر به قتل پلیس قرار گرفتند. این روند از تداوم نابرابریهای نژادی در آمریکا در سال ۲۰۱۶ حکایت داشت، بهگونهای که سیاهپوستان ۹ برابر بیش از سایر آمریکاییها در معرض تیراندازیهای پلیس قرار داشتند.[۶] در سال ۲۰۱۷ نیز، آمار تیراندازیهای مرگبار پلیس روند فزایندهای به خود گرفت، بهطوریکه ۴۹۲ نفر در ۶ ماهه نخست این سال به دست پلیس کشته شدند؛ این رقم برابر با مجموع کشتههای ۶ ماه نخست دو سال قبل از آن بوده است. در این میان، مردان سیاهپوست ۲۵ درصد از کشتهها را تشکیل میدادهاند و این در حالی بوده است که فقط ۶ درصد جمعیت آمریکا را به خود اختصاص دادهاند.[۷] آپارتاید شغلی علیه سیاهپوستان ایجاد فرصتهای برابر و البته منصفانه برای یافتن شغل مناسب یکی از مهمترین وظایف دولتها در تأمین حقوق شهروندی است، ولی با کمال تأسف باید اشاره کرد که سیاهپوستان آمریکایی همواره در یافتن شغل دچار تبعیض نژادی میشوند و اعمال تبعیض در استخدام نیز امری عادی است، بهگونهای ۴ که نرخ بیکاری در مورد سیاهپوستان به ۴/۱۴ درصد رسیده است.[۹] از سوی دیگر بهنظر میرسد بحران سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ بیشترین تأثیرات را از حیث دسترسی به شغل مناسب بر سیاهپوستان بر جای نهاده است بهگونهای که نرخ بیکاری سیاهان در این کشور در حدود دو برابر نرخ میانگین ملی در آمریکاست؛ این روند تأثیرات درآمدی خود را نیز بر سیاهان بر جای نهاده است. برای مثال، بر اساس آمار و ارقام سال ۲۰۱۴ درآمد سالیانه آمریکاییهای آفریقاییتبار کمتر از نصف آمریکاییهای سفیدپوست بوده است. از آن زمان تا سال ۲۰۱۶، کمیسیون فرصت شغلی برابر در آمریکا همچنان سالیانه بالغبر ۳۰۰۰۰ فقره شکایت در مورد تبعیض نژادی را دریافت میکند.[۱۲]این روند در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ نیز تداوم داشته است، بهگونهای که برای مثال، بر اساس گزارش تحلیلی دفتر آمار کار که وابسته به وزارت کار آمریکاست، در سال ۲۰۱۶ نرخ بیکاری در میان سیاهپوستان ۴/۸ درصد بوده است، ولی این رقم برای سفیدپوستان ۳/۴ گزارششده است. بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۲ میلادی، بیش از ۶۰ درصد از تقاضاهای تحصیلی سیاهپوستان برای ورود به دانشکدههای حقوق آمریکا پذیرفتهنشده است و البته این آمار در خصوص متقاضیان سفیدپوست تنها ۳۴ درصد بوده است. درحالیکه سیاهپوستان تنها ۱۷ درصد از جمعیت دانشآموزان آمریکایی را تشکیل میدهند، ۳۲ درصد از اخراجهای صورت گرفته از مدارس و دانشگاهها به آنها مربوط میشود. در ادامه همین روند، مرکز پیشرفت آمریکا[۱۳] با انتشار گزارشی جامع در ۲۱ فوریه ۲۰۱۸ که مملو از استنادها به یافتهها و آمار ادارات دولتی آمریکاست، شواهد تحلیلی و مقایسهای تکاندهندهای درزمینه انباشت نابرابریهای شغلی در ایالاتمتحده ارائه میدهد؛ بر اساس این گزارش، به نقل از گزارش سالیانه مؤسسه سیاست اقتصادی در سال ۲۰۱۶،[۱۴] شکاف درآمدی میان سیاهپوستان و سفیدپوستان از دهه ۱۹۷۰ افزایشیافته است بهگونهای که برای مثال، در سال ۱۹۷۹، مردان سیاهپوست ۲۲ درصد کمتر از مردان سفیدپوست درآمد داشتند؛ ولی تا سال ۲۰۱۵، این شکاف به ۳۱ درصد رسیده است. وانگهی، در سال ۱۹۷۹، دستمزدهای زنان سیاهپوست تقریباً به همان اندازه دستمزدهای همتایان سفیدپوستشان بود درحالیکه رقم دستمزد آنها تا سال ۲۰۱۵ به یک شکاف ۱۹ درصدی در قیاس با زنان سفیدپوست رسید.[۱۵] این گزارش میافزاید » در سال ۲۰۱۷، محققان بانک مرکزی ایالتی سانفرانسیسکو[۱۶] به این نتیجه رسیدند که شکاف درآمدی میان سیاهپوستان و سفیدپوستان همچنان رو به افزایش است و این روند میتواند تأثیر منفی چشمگیری بر سایر عرصههای حیات انسانی در آمریکا بگذارد.[۱۷] آپارتاید آموزشی علیه سیاهپوستان توسعه عادلانه آموزش همگانی و آموزش عالی در تمامی کشورها یکی از مهمترین شاخصهای توسعه انسانی به شمار میآید، ولی آشکارا دیده میشود که مسئله تبعیض نژادی و نژادپرستی در بخش آموزش ایالاتمتحده نیز رسوخ کرده است؛ بهطوریکه بر اساس گزارش دفتر آمار ایالاتمتحده آمریکا، ۳۳ درصد از سفیدپوستان آمریکایی دارای تحصیلات عالیه دانشگاهی هستند، این درحالی است که این رقم در میان سیاهپوستان آمریکا ۲۰ درصد است. بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۲ میلادی، بیش از ۶۰ درصد از تقاضاهای تحصیلی سیاهپوستان برای ورود به دانشکدههای حقوق آمریکا پذیرفتهنشده است و البته این آمار در خصوص متقاضیان سفیدپوست تنها ۳۴ درصد بوده است. درحالیکه سیاهپوستان تنها ۱۷ درصد از جمعیت دانشآموزان آمریکایی را تشکیل میدهند، ۳۲ درصد از اخراجهای صورت گرفته از مدارس و دانشگاهها به آنها مربوط میشود.[۱۸]از سوی دیگر، بر اساس گزارش گروه ویژه کارشناسان در امور آفریقایی تبارهای آمریکا به سازمان ملل متحد، افسران پلیس بیآنکه آموزش مناسبی ببینند در مدارس حضور دارند؛ حضور آنها در مدارس زمینه نقض حقوق بشر بهویژه علیه سیاهپوستان را تسهیل کرده است.[۱۹] برای مثال، در سال ۲۰۱۵ یک افسر پلیس یک دانشجوی دختر سیاهپوست را در مدرسهای به نام اسپرینگ ولی ( Valley Spring)در کارولینای جنوبی دستگیر کرد. بدینسان، سیاستهای عدم مدارا و اقدامات سختگیرانه برای تقویت امنیت در مدارس به اقدامات تنبیهی مفرط و تضییع حقوق کودکان آفریقاییتبار آمریکا در اثر تبعیض نژادی منجر شده است. در این میان، تبعیضهای آموزشی علیه سیاهپوستان در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ نیز تداوم داشته است؛ بهگونهای که دسترسی دانشآموزان آفریقاییتبار به مدارس دولتی با کیفیت بالا همچنان یک چالش اساسی بوده است. در این چارچوب، مرکز پیشرفت آمریکا در گزارشی با استناد به هیئت آموزش براون وی در ۲۸ فوریه ۲۰۱۷ اعلام کرده است که ۴۷ درصد از دانشآموزان آفریقاییتبار آمریکا در مدارسی که حداقل ۷۵ درصد از دانشآموزان آن واجد شرایط برای دریافت ناهار رایگان یا با قیمت پایین هستند تحصیل میکنند.[۲۰] در مقابل، تنها ۵/۷ درصد از دانشآموزان سفیدپوست در چنین مدارسی تحصیل میکنند. دانشآموزان سیاهپوست در مدارس بهمراتب بیش از همتایان سفیدپوست خود تنبیه میشوند. دانشآموزان سیاهپوست ۲۴ درصد دانشآموزانی را که در مدارس دولتی ثبتنام میکنند تشکیل میدهند، ولی همچنان ۴۸ درصد از دانشآموزان تعلیق شده و ۴۹ درصد از دانشآموزان اخراج شده را به خود اختصاص میدهند. اخراج دانشآموزان سیاهپوست از مدارس تأثیر منفی چشمگیری بر موفقیت تحصیلی آنها دارد بهگونهای که احتمال ارتکاب جرم در میان آنها را افزایش میدهد. دانشآموزان سیاهپوست بیش از همتایان سفیدپوستشان احتمال دارد که آماج تعرضهای شخصی قرار گیرند[۲۱]. این قبیل نگرانیها در بخش آموزش عالی نیز مشهود است بهگونهای که برای مثال، این احتمال وجود دارد که دانشگاه ایالتی شیکاگو بهعنوان دانشگاهی که نوعاً سیاهپوستان در آن تحصیل میکنند به علت بیتوجهی تبعیضآمیز دولت در اعطای اعتبارات مالی به آن به تعطیلی کشانده شود[۲۲]. در مجموع، تبعیضهای انتظامی، شغلی و آموزشی علیه سیاهپوستان عملاً باعث شده است نوعی شکاف اقتصادی نژادبنیان در آمریکا تداوم یابد بهگونهای که سیاهان معمولاً تحرک اقتصادی کمتری دارند و در نتیجه نمیتوانند ثروت خود را بهمرورزمان افزایش دهند. سیاهپوستان در حدود یکدهم ثروت سفیدپوستان را در اختیار دارند؛ برای مثال، در سال ۲۰۱۶ متوسط ثروت خانوارهای سیاهپوست کمتر از یکدهم خانوارهای سفیدپوست بوده است. در این میان، بهنظر میرسد حتی ارتقای تحصیلات در میان سیاهپوستان نیز نتوانسته است از نابرابری اقتصادی آنها با سفیدپوستان بکاهد و عملاً شکاف ثروت میان سیاهپوستان و سفیدپوستان بازتولید شده است. برای مثال، متوسط ثروت خانوارهای سیاهپوست تحصیلکرده در حدود ۷۰ درصد متوسط ثروت خانوارهای سفیدپوست فاقد تحصیلات عالیه است.[۲۳] تبعیض نژادی علیه سرخپوستان در میان شهروندان آمریکایی، سرخپوستان نیز به دلیل اطلاعرسانی نادرست در شرایط سخت و امنیتی به سر میبرند بهگونهای که برخی حتی قادر نیستند آزادانه در شهرها زندگی کنند و از همین رو، در یافتن شغل با مشکلات زیادی روبرو هستند؛ در این مجال، تنها به چند مورد بهصورت موجز اشاره میشود: جیمز آنایا، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر در امور حقوق بومیان، پیشتر بیان کرده بود که عملیات وی ادامه صنعتی و کارخانهای مانع دستیابی بومیان به زمینهای زراعی و اماکن مقدسشان شده است.[۲۴] گزارشگر ویژه شورای حقوق داد که نرخ فقر در میان بومیان آمریکایی تقریباً دو برابر میانگین ملی است[۲۵]. بشر در امور نژادپرستی به «نواجُز »، شاخهای از بومیان آمریکا، اشاره نمود که با تبعیض نژادی ازجمله در زمینه دسترسی به مراجع قضایی و راهحلهای قانونی مواجه هستند. پرداختن گزینشی به تاریخ آمریکا نیز موجب رواج باورهای نادرست پیرامون سرخپوستان شده است، بهگونهای که نمیتوان تأثیر این امر را بر شکلگیری دیدگاههای نژادپرستانه در ارتباط با بومیان آمریکا نادیده گرفت. هاوارد زین، استاد دانشگاه آمریکا، در کتاب رؤیای آمریکایی (تاریخ آمریکا برای نسل جوان ) پیرامون تبعیض نژادی و کشتار گسترده بومیان و سرخپوستان آمریکا در کشورش میگوید: «از دوران ابتدایی تا دبیرستان، هرگز اشاره نمیشود که رسیدن کریستف کلمب به دنیای جدید، بهمعنای قتل عام کامل مردم بومی هیسپانیوال بوده است… به همه دانشآموزان آمریکایی، ماجرای کشتار بوستون را آموزش میدهند که کمی پیش از جنگ استقالل علیه تاج و تخت بریتانیا اتفاق افتاد. پنج آمریکایی در سال ۱۷۷۰ به دست سربازان انگلیسی کشته شدند، ولی چند شاگرد مدرسه میدانند که صدها خانواده سرخپوست، در کولورادو، در زمان جنگ داخلی، به دست سربازان آمریکایی سر به نیست شدند؟»[۲۶] این حافظه تاریخی ضد رنگینپوست در میان سفیدپوستان باعث شده است که نقض حقوق سرخپوستان و آزار و اذیت آنها در سال ۲۰۱۷ نیز تداوم داشته باشد؛ برای مثال، بر اساس گزارش وبسایت شبکه الجزیره در ۱۰ ژوئن ۲۰۱۷، یک مرد سفیدپوست به نام آدام پیورینتن با فریاد زدن جمله» از کشورم برو بیرون«با تیراندازی به سمت یک مرد سرخپوست در یک کافه، وی را کشت و چند نفر دیگر را زخمی کرد.[۲۷] پینوشت ها [۱]Blalik, K, 5 Facts about Blacks in the U.S, at:
|
|