صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا






احترام خاص حضرت امام(ره) برای افراد مسن به ویژه علما

حضرت امام(ره) برای افراد مسن به ویژه علما و بالاخص کسانی که با ایشان سابقه همنشینی علمی داشتند، ‌احترامی خاص قائل بودند، گرچه احیاناً برخی از آنان با مسائل سیاسی و خود حضرت امام(ره) از این جنبه میانه خوبی نداشتند. عظمت و شخصیت حضرت امام(ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در […]

کد خبر : 9218 | 2:15 ب.ظ | ۲۱ اردیبهشت , ۱۳۹۳

امام خمینی58

حضرت امام(ره) برای افراد مسن به ویژه علما و بالاخص کسانی که با ایشان سابقه همنشینی علمی داشتند، ‌احترامی خاص قائل بودند، گرچه احیاناً برخی از آنان با مسائل سیاسی و خود حضرت امام(ره) از این جنبه میانه خوبی نداشتند.

عظمت و شخصیت حضرت امام(ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود.

عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیق نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی،‌ قطره ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره‌هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل‌های آینده، جاری می‌شود.

“محمد حسین رحیمیان” نویسنده کتاب “یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره” می‌نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری،‌ در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می‌آید باز هم قطره ای است از دریا!

آنچه در زیر می‌آید هرگز نمی‌تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه‌ای است از داستان آشنایی “محمد حسن رحیمیان” و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره ای  است که از دیگران شنیده است.

تداعی خطبه شقشقیه

حضرت امام(ره)، رسمشان بر این بور که روز آخر درس، قبل از تعطیلات ماه مبارک رمضان و محرم را به اندرز و تذکرات اخلاقی و عرفانی اختصاص بدهند، در یکی از این روزها به مناسبت فرار رسیدن ماه مبارک رمضان در نجف اشرف، معظم له در زمینه مذکور داد سخت می‌داند و تعبیر یکی از دوستان که در جلسه‌های متعددی از درسهای اخلاق آن حضرت در قم نیز شرکت کرده بود، این جلسه یکی از بهترین و تکان دهنده ترین درسهای امام(ره) بود.

سخنان امام(ره) در این روز، آنچنان همه را منقلب نمود که صدای گریه، فضای مسجد شیخ انصاری را پر کرده بود طلاب تحت تاثیر سخنان روح بخش حضرتش که از جان بر می‌خواست و بر دل می‌نشست، از خود رسته و در فضای لایتناهی عالم بالا به پرواز در آمده بودند، این آهنگ دلربای کلمات او بود که جانهای همه را تسخیر کرده و از کالبدهای خاکی رهانده و به عشق معبود رسانده بود، سخت به اوج  خود رسیده بود و این مضمون را داشت: تا جوان هستید، خود را  اصلاح کنید که در پیری….

که ناگهان صدای ناهنجاری از گوشه مجلس، چون پتکی بر سر همه کوبیده شد، رشته افکار را گسست و آرامش جمع سالکان را بر هم زد. شیخی که در عین صفا و فضل نسبی، به بذله گویی و حرکتهای ناهنجار معروف بود و سری کجل و بسیار بدریخت و براق داشت، در حالی که  عمامه‌اش را از سر برداشته بود، محکم با کف دست بر سر خود کوبید، که صدای آن در فضای شبستان پیچید و گفت” من این سر کچل را چگونه اصلاح کنم؟”

به طور مسلم او غرض و مرضی نداشت و خصلت شوخ طبعی توام با وقت‌شناسی، او را  به این کار واداشته بود ولی به هر حال این حرکت بی‌جا اثر خود را برای جای گذاشت، امام(ره) بدون آنکه عکس‌العمل خاصی نسبت به ایشان نشان دهد، یکباره ادامه مطلب را رها کردند و آهنگ صدایشان را تغییر دادند و با چند جمله دعا درس را به پایان رساندند. در آن لحظه، در ذهن بسیاری از افراد، ماجرای خطبه شقشقیه و حرکت ناهنجار اعرابی تداعی شد که موجب قطع سخنان حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شد، همه به شدت متأثر وناراحت شدند و اگر چنان نبود که از معراج یک درس ملکوتی بازگشته بودند و همچنان در شرایط معنوی والایی به سر می‌بردند، شاید جان شیخ بیچاره به خاطر حرمانی که موجب شده بود، در امان نمی‌ماند.

سبقت در سلام

اگر امام(ره) به مکانی وارد می‌شدند،‌ خیلی مشکل می‌شد در سلام کردن برایشان پیش‌دستی کرد. روزی ما زودتر از امام(ره) به اتاق موعود رفته بودیم. چشم بر در منتظر و آماده ورود معظم‌له بودیم. حتی سینه‌ها برای سلام کردن صاف شده بود، ‌ولی باز هم غافلگیر شدیم زیرا با بازشدن در صدای سلام امام(ره) را شنیدیم به طوری که متوجه نشدیم که معظم‌له ابتدا وارد شدند و سپس سلام کردند یا آنکه اول سلام کردند و آنگاه وارد اتاق شدند.

یک روز هم در نجف از کوچه‌ای که میان مسجد مرحوم شیخ‌انصاری و منزل امام(ره) بود، در حالی که سرم پایین بود، عبور می‌کردم. ناگهان احساس کردم که کسی به من سلام کرد. وقتی سرم را بالا کردم، چشمم به سیمای مبارک امام(ره) افتاد. در یک لحظه، سنگینی و فشار عجیبی را بر خود احساس کردم. انگار زبانم بند آمده‌بود.

آخر او امام(ره)، مرجع تقلید، محبوب، مراد و … و من ناچیز، بچه طلبه‌ای هفده ساله. ولی دیگر دیر شده بود و من چاره‌ای جز جواب سلام نداشتم. زیرا جواب واجب بود و این صحنه، درست اخلاق پیامبر اکرم (ص) آن اسوه مخاطب به “انک لعلی خلق عظیم” را تداعی می‌کرد.

آقایان معطل نشوند!

حضرت امام(ره) برای افراد مسن به ویژه علما و بالاخص کسانی که با ایشان سابقه همنشینی علمی داشتند، ‌احترامی خاص قائل بودند، گرچه احیاناً برخی از آنان با مسائل سیاسی و خود حضرت امام(ره) از این جنبه میانه خوبی نداشتند. امام(ره) معمولا در زمان بدنی و جدول کارها برای امور دفتر تقدمی قائل بودند و معمولا بعد از انجام دادن کارهای دفتر و مهر شدن قبوض، افراد دیگر را به حضور می پذیرفتند یک روز، هنگامی که ما در خدمت حضرتشان مشغول کارمان بودیم، فرمودند: ببینید آقایان آمده ان یا نه؟

منظورشان از آقایان، چهار نفر از علمای معمر و قدیمی تهران بود که قرار بود آن روز به ملاقات بیایند، هنگامی که به عرض رسید که آقایان به در حسینیه رسیده‌اند، خطاب به ما فرمودند: کارها را بگذارید بعد، آقایان معطل نشوند.

قبضها را جمع کردیم و برخاستیم، آقایان به آستانه بیت رسیده بودند به جای آنکه اول به دفتر بروند، به طرف اتاق امام(ره) هدایت شدند، در فاصله ای که این پیرمردها آهسته آهسته به طرف اتاق  حضرت امام(ره) نزدیک می‌شدند، معظم له نیز برخاستند و لباس کامل شامل قبا، عبا، عمامه پوشیدند، محاسنشان را روبروی آیینه شانه زدند و برای ورود آقایان آماده شدند، این در حالی است که همه می دانستند حضرت امام(ره) حتی در ملاقات با سران و بسیاری از شخصیتهای داخلی و خارجی در سالهای اخیر بدون قبا و عبا و با شبکلاه بودند و روی پاهایشان را نیز با شمد، می‌پوشاندند.

 به هر حال آقایان وارد شدند. حضرت امام(ره) تمام قامت بلند شدند و با یکایک آنان معانقه کردند. برای اولین بار دیدم که روی کاناپه مخصوصشان ننشستند و با جمع آقایان روی زمین نشستند و با آن مشغول گفتگو شدند البته چون ما از اتاق خارج شده بودیم، از سخنان فیمابین چیزی مطلع نشدیم، ولی از منظره مصفای جمع و چهره‌های منبسط آنان صمیمیت و احترام متقابل مشهود بود. در حقیقت، مین اخلاق کریمانه و برخوردهای آکنده از محبت و بزرگواری و تواضع در  عین قدرت سیاسی و اجتماعی امام(ره) بود که تمام روحانیون بزرگ و معمر را به خضوع  و حتی متحجرین آنها را به تسلیم در برابر عظمت آن حضرت واداشته بود، در حالی که در این طیف، کسانی بوده‌اند که در زمان غربت امام(ره) و دوران شدت و عسرت راه الهی‌اش، با شرنگ زخم زبانهای زهر آگینشان و تهمت‌ها و دسیسه‌های ننگیشان جگر امام(ره) را خون کرده بودند. ولی حضرت امام(ره) با اغماض کریمانه و تغافل از همه آنها، سعی کامل در جذب و هدایت آنان به اسلام ناب محمدی(ص) داشتند، حداقل به این امید که انقلاب از شر آنان در امان باشد.

حضرت امام(ره) در حالی که تحجر و شیوه تفکر متحجریم را به اشکال گوناگون و مناسبتهای مختلف با منطق و استدلال صحیح می‌کوبیدند، لکن عموما جنبه شخصی و شخصیت علمی این نوع افراد را تا آنجا که مغرضانه علیه مصالح اسلام و مسلمانان افساد نکنند، مورد احترام قرار می‌داند گاهی ابتدا به ساکن سراغ آنان را می گرفتند و دستور می‌دادند به آنها کمک مالی شده، گذشته از اعزام یکی از افراد دفتر به منظور عیادت از طرف حضرتشان، دستور می‌دادند که نیاز او بررسی شود هزینه درمانش را پرداخت می‌کردند و حتی در مواردی که لازم بود، امر می‌کردند که تربیت اعزام به خارج آنها داده شود.






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد