…با حادثه فیضیه در مرحله اول رعب و وحشت حوزه را فرا گرفت و این فکر تقویت شد که اگر مبارزه ادامه یابد، ممکن است حوزه از دست برود، حوزهای که مرحوم آیتالله حائری، حاج شیخ عبدالکریم (رضوان الله تعالی علیه) در زمان پهلوی برای حفظ آن، آن همه زحمت کشیدند و حتی برای نگهداری […]
کد خبر : 2707 | 9:06 ق.ظ |
۴ خرداد , ۱۳۹۲

…با حادثه فیضیه در مرحله اول رعب و وحشت حوزه را فرا گرفت و این فکر تقویت شد که اگر مبارزه ادامه یابد، ممکن است حوزه از دست برود، حوزهای که مرحوم آیتالله حائری، حاج شیخ عبدالکریم (رضوان الله تعالی علیه) در زمان پهلوی برای حفظ آن، آن همه زحمت کشیدند و حتی برای نگهداری و حفظ آن با پهلوی مبارزه نکردند، ممکن است با یک برخورد ابتدائی از دست برود و این خیانت به آرمان حاج شیخ است! این فکر بهتدریج از گوشه و کنار، سر بلند کرد و کسانی که از نظر روحی مستعد مبارزه نبودند میخواستند با نهضت بهگونهای معارضه و مقابله کنند، این فکر را مطرح کردند و کوشیدند آن را رواج بدهند، لیکن چند جریان در شکستن جوّ وحشت و کنار زدن افکار جامد تأثیر بهسزائی داشت. یکی اعلامیه امام بود. امام نامهای به علمای تهران نوشتند. این نامه که خطاب به آقای حاج علیاصغر خوئی و به وسیله ایشان به علمای تهران بود، بسیار تند و کوبنده بود، بهطوری که خواندن آن یک عدهای را میلرزاند، البته یک عدهای را هم شجاع میکرد. یک عده از طلبهها، جوانها و به قول امروز حزباللهیها از این نامه تشجیع شدند.
امام در این نامه ضمن اشاره به حادثه مدرسه فیضیه و فجایعی که در آنجا انجام گرفته بود، آوردند: شاهدوستی یعنی غارتگری، شاهدوستی یعنی آدمکشی، شاهدوستی یعنی هدم آثار رسالت و….
این نامه فوراً چاپ شد و در سطح وسیعی از کشور پخش گردید و عجیب گل کرد و درخشید و جوّ رعب و وحشت را شکست. دیگر از عوامل جوشکن، فتوای امام بود مبنی بر اینکه “تقیه حرام و اظهار حقایق واجب و لو بلغ ما بلغ ” که عجیب حرکتی بود و غوغائی راه انداخت. این جمله در شکستن جوّ وحشت و دور کردن افکار سازشطلبانه، بسیار مؤثر بود و تا سالهائی جلوی یک سلسله بهانهجوئیها و ریاکاریها را گرفت و در واقع امام از حادثه مدرسه فیضیه سکوئی برای پرش به سوی مراحل جدید مبارزه ساخت و عکس آن نتایجی را که دستگاه از حادثه مدرسه فیضیه انتظار داشت به بار آورد.
یک کار مهم دیگر امام رفتن به مدرسه فیضیه بود. به دنبال حادثه مدرسه فیضیه برای مدتی درسها تعطیل شد. اولین روز شروع درس پس از حادثه فیضیه، امام ضمن سخنانی اعلام کردند که بعد از بحث به مدرسه فیضیه میروم و برای شهدای فیضیه فاتحه میخوانم. امام راه افتادند و طلاب هم پشت سر ایشان به طرف مدرسه فیضیه رفتند. کسی فکر نمیکرد که امام چنین حرکتی انجام دهد و مدرسه فیضیه را بعد از آن حادثه احیا کند. مدرسه فیضیه بعد از حادثه دوم فروردین دیگر مسکونی نبود. مدرسه را ویران کرده بودند، درها را کنده و پنجرهها را شکسته بودند، دیوارها را خراب کرده بودند، همه جا ریخته و پاشیده و کثیف بود. طلابی که در این مدرسه سکنی داشتند دیگر جرئت نمیکردند که در آنجا بماند و زندگی کنند.
آن روز در خدمت امام حرکت کردیم و وارد مدرسه شدیم، به سمت چپ پیچیدیم و دم غرفه اول یا دومـ درست یادم نیستـ امام نشستند. طلبهها هم اطراف ایشان حلقه زدند، هالهای از غم صورت امام را گرفته بود، شدیداً غمگین بودند. ذکر مصیبتی شد، یک سیدی آنجا بلند شد، روضه خواند و پس از روضه امام از مدرسه بیرون آمدند. این حرکت نیز در شکستن رعب طلاب قم خیلی تأثیر داشت، پای طلبهها به مدرسه باز شد و بار دیگر مدرسه به صورت پایگاه و به اصطلاح “پاتوق ” در آمد.
یک کار دیگری که انجام گرفت و سرنخ آن از طرف امام بود برگزاری مجالس فاتحه برای شهدای مدرسه فیضیه بود. از شهدای مشخص و نامدار آن مدرسه سید یونس رودباری بود. یادم هست که در محلههای دوردست قم فاتحه گذاشتند. طلاب هم راه میافتادند و در این مجالس شرکت میکردند.
کار مهم دیگری که امام انجام دادند، استفاده از حادثه مدرسه فیضیه برای گسترش مبارزه به سراسر ایران بود، امام از وقتی که فاجعه مدرسه فیضیه اتفاق افتاد، به فکرش رسید که این حادثه را در سراسر کشور منعکس کند و آن را زنده نگه دارد. حادثه فیضیه در ماه شوال بود و تا ماه محرم دو ماه و پنج روز فاصله داشت. امامـچنانکه در اواخر دوران مبارزه مشخص شدـ به محرم یک اعتقاد غریبی داشتند و واقعاً ماه محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر میدانست. لذا از اول، محرم را هدف گرفتند، یعنی بلافاصله بعد از حادثه مدرسه فیضیه تصمیم گرفتند که از این حادثه در ماه محرم استفاده کنند و آن برنامهای که در ماه محرم آن سال طرح کرد و اجرا شد یک برنامه دفعی و آنی نبود، برنامهای بود که اقلاً دو ماه روی آن فکر شده و کار شده بود…