صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا






فرازهایى از زندگى و اندیشه‌هاى شهید دکتر محمدجواد باهنر

هشتمین روز از ماه شهریور یادآور به خون خفتن مظلومانه دو انسان متعهد و معتقدى است که با تمسک به قرآن و عترت لحظه‌اى از پیمودن طریق حق منحرف نشدند و با اهتمامى بى‌وقفه براى شکل‌گیرى و شکوفایى نهال پر بار انقلاب اسلامى قیام نمودند. و در جهت احیاى ارزش‌هاى دینى و بازگشت‌به هویت مذهبى، […]

کد خبر : 26583 | 11:45 ق.ظ | ۶ شهریور , ۱۳۹۶

هشتمین روز از ماه شهریور یادآور به خون خفتن مظلومانه دو انسان متعهد و معتقدى است که با تمسک به قرآن و عترت لحظه‌اى از پیمودن طریق حق منحرف نشدند و با اهتمامى بى‌وقفه براى شکل‌گیرى و شکوفایى نهال پر بار انقلاب اسلامى قیام نمودند. و در جهت احیاى ارزش‌هاى دینى و بازگشت‌به هویت مذهبى، به ویژه در تربیت نسل نو خاسته دمى آسوده نزیستند. سرانجام آن دو یار صدیق پروانه‌وار بر گرد شمع توحید سوختند و به لقاى معبود شتافتند.
امام خمینى (قدس سره) در خصوص این اسوه‌هاى وارستگى فرمودند: «… آقاى رجایى و آقاى باهنر هر دو شهیدى هستند که با هم در جبهه‌هاى نبرد با قدرت فاسد، هم جنگ و هم رزم بودند… رجایى و باهنر اگر نیستند خدا هست…» (۱)
[این نوشتار در نظر دارد سیرى اجمالى در زندگى و اندیشه‌هاى شهید باهنر داشته باشد و ان‌شاءالله در مقاله‌اى مستقل به ابعاد شخصیتى شهید رجایى پرداخته خواهد شد.]
شهید دکتر محمد جواد باهنر به راستى فردى صاحب نظر و اندیشمندى خوش فکر و بامعلوماتى عمیق و نظم یافته بود، قلبش در راه ارشاد فکرى و عمل و ارتقاى آگاهى جامعه مى‌طپید و در این راه آرام وقرار نداشت، با اقشار گوناگونى از جامعه تماس داشت و به تناسب، نقش ارزشمندى در تعلیم و تربیت هر کدام ایفا مى‌کردو از میان آنان افراد علاقه‌مند به مبانى دینى و قرآنى را جمع و جذب مى‌نمود. او که بنیان‌هاى اعتقادى را به خوبى مى‌شناخت و با محیط دانشگاه مانوس بود، در تعمیق پیوند بین حوزه و دانشگاه کوشش فراوانى از خود بروز داد. محور تلاش‌هاى این فرزانه شهید، مدام در اندیشه پایه‌گذارى کارهاى اساسى جامعه بود. استقامت وى در مبارزه پى‌گیر علیه کفر و نفاق براى ما درس بزرگى است; او به دور از خودنمایى، ریاکارى و هیاهو کارهاى سخت را بر عهده مى‌گرفت و آن را با صبر و متانت انجام مى‌داد. چهره تابناک امثال باهنر بود که با زندگى پرشور خود حماسه انقلاب عظیم اسلامى را بر سینه تاریخ حک نمودند.

خانواده و دوران صباوت

محمد جواد باهنر به سال ۱۳۱۲ ه.ش در یکى از محلات کرمان معروف به «محله شهر» که از نقاط قدیمى این دیار به شمار مى‌آمد، در خانواده‌اى ملتزم به ارزش‌هاى مذهبى دیده به جهان گشود، پدرش از راه پیشه‌ورى، زندگى محقرانه خود را مى‌گذرانید. خلوص و تقواى والدین او در شکل‌گیرى شخصیتش به عنوان انسانى پرهیزگار و دانشور و صدیق بسیار مؤثر بود. شاید یکى از دلایلى که موجب شد ایشان به مدرسه علمیه برود، عدم توانایى اقتصادى خانواده بود که موفق نشدند فرزندشان را به دبستان بفرستند و آن شهید از یازده سالگى در مدرسه علمیه معصومیه کرمان، مشغول تحصیل گشت. مقدمات علوم دینى را از محضر حجه‌الاسلام والمسلمین حقیقى فراگرفت. البته قرآن را در مکتب خانه‌اى نزد بانویى مؤمنه در پنج‌سالگى آموخت. (۲) مرکز علوم دینى که باهنر در آن به تحصیل مشغول بود، چون سایر مدارس علمیه توسط عوامل رضاخان تعطیل گردید و بعد از شهریور ۱۳۲۰ ه.ش بازگشایى شد، وى ضمن فراگیرى علوم حوزوى دروس رسمى را خواند و در سال ۱۳۳۲ ه.ش گواهى‌نامه پنجم متوسطه را در بیست‌سالگى دریافت کرد.

عزیمت‌به قم

در اوائل مهرماه سال ۱۳۳۲ ه.ش باهنر کرمان را به قصد اقامت در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) ترک کرد و در شهر مقدس قم تحصیلات خود را پى‌گرفت، وضع اقتصادى خانواده‌اش آن چنان بود که قادر به پرداخت مخارج تحصیلى او نبودند و ایشان در قم از شهریه محدودى که مرحوم آیه الله بروجردى مى‌دادند و در آغاز ۲۳ تومان و پس از چندى ۵۰ تومان هم از حوزه علمیه کرمان حواله مى‌شد، روزگار مى‌گذرانید. آن جوان سخت کوش در سال اول، کفایه و مکاسب را نزد شخصیت‌هایى چون آیه الله مجاهدى و آیه الله سلطانى فراگرفت و از سال ۱۳۳۳ ه.ش به درس خارج فقه و اصول رفت. استادشان در فقه و اصول قریب به هشت‌سال حضرت آیه‌الله العظمى امام خمینى بود که یادداشت‌هاى درس امام را به عنوان یادگار و ذخیره علمى خوبى ضبط نموده بود. (۳)
باهنر، براى معرفى امام و تاریخ آشنایى خود با بنیان گذار جمهورى اسلامى خطاب به پروفسور حامد الگار گفت: از سال‌هاى ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۱ه.ش به عنوان یک طلبه در کلاس درس ایشان حضور مى‌یافتم و اصولا هر کس که مى‌خواست درس بخواند و در پى تحقیق برود به درس امام مى‌آمد، هرگاه آن وجود بابرکت مطلبى را عنوان مى‌کرد، همه را تحت تاثیر قرار مى‌داد، مدام حالتى از وارستگى، غناى فکرى و تعهد در وجودشان دیده مى‌شد. در تدریس عرفان چنان مباحث این رشته از دانش را بیان مى‌فرمود، به گونه‌اى که انسان تصور مى‌کرد، دنیا و متعلقاتش هیچ است چنان اوج روحى به ما دست مى‌داد که احساس مى‌کردیم دیگر از تمامى مظاهر دنیوى فارغ شده‌ایم در عین حال در درس‌هاى علمى به صورت یک فیلسوف، فلسفه را به خوبى و با تسلط کامل تدریس مى‌نمود، زیرا تفکرى فلسفى و اندیشه‌اى ژرف داشت، هرگاه فقه تدریس مى‌نمود، مباحث این رشته از دانش اسلامى، روایات، اقوال علما و مانند آن را به خوبى از هم مى‌شکافت، امام در برخوردهاى شخصى مدام قاطعیت نشان مى‌داد و پاسخ‌هاى ایشان کوتاه بود و از اتلاف وقت و بیهوده‌گویى جلوگیرى مى‌نمود، ولى در عین حال انسان احساس انس مى‌کرد و هیچ وحشتى از تماس با این استاد نبود، و در حضورش احساس آرامش روحى مى‌نمودیم. (۴)
او به مدت شش سال از درس فلسفه (اسفار) و نیز مباحث تفسیرى استاد عالى قدر علامه طباطبایى استفاده نمود و به درس فقهى آیه الله العظمى بروجردى مى‌رفت و تا پایان سال ۱۳۴۰ ه.ش که زمان رحلت آن فقیه فرزانه بود، درس ایشان را ادامه داد.
باهنر، ضمن تحصیلات نه ساله در حوزه علمیه قم، از ادامه تحصیل در مدارس رسمى غافل نبود و کلاس دوازدهم را به طور متفرقه امتحان داده و دیپلم گرفت و پس از چندى در دانشکده الهیات به تحصیلات خود ادامه داد، اما چون محتواى دروس آن برایش تازگى نداشت و در قم به طور عمیق با آنها آشنایى داشت، در هفته یکى دوبار در برخى درس‌ها که لازم بود شرکت مى‌نمود و سرانجام در سال ۱۳۳۷ ه.ش دوره لیسانس را به پایان رسانید و دوره دکتراى الهیات را عمدتا پس از آمدن به تهران ادامه داد و یک دوره فوق لیسانس امورتربیتى را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران طى دو سال گذرانید.
باهنر، در قم ضمن تحصیلات به کمک تنى چند از دوستان دانشور، نشریه مکتب تشیع را پى‌ریخت. این مجله نخست‌به صورت سالنامه و سپس به فصلنامه تبدیل شد. ایشان در اداره مجله مکتب تشیع نقش اول را داشت و عمده مسؤولیت‌هاى فرهنگى و بررسى مقالات رسیده به دوش وى بود. مقالات این نشریه به عنوان مسایل روز در جهت‌شناسانیدن ابعاد معارف اسلامى به سبک ژرف و بدیع تدوین مى‌گردید و شخصیت‌هایى که براى تالیف آن‌ها انتخاب شده بودند از افراد باصلاحیت‌به شمار مى‌رفتند. گرچه فصلنامه به دلیل مضایق اقتصادى و مخالفت رژیم تا یک سال بیش‌تر دوام نیافت، ولى سالنامه مکتب تشیع تا حدود هشت‌سال ادامه یافت. شهید باهنر در اولین مصاحبه که در مکتب تشیع درج گردید به عنوان یک چهره فرهنگى مورد توجه محافل دینى و علمى قرار گرفت. (۵)

در عرصه مبارزه

دکتر محمد جواد باهنر با سخنرانى‌هاى آموزنده و منبرهاى پربار خویش به افشاى چهره رژیم شاه پرداخت و موضع‌گیرى‌هاى او را سخت‌به باد انتقاد گرفت. در سال ۱۳۴۱ه.ش به تهران انتقال یافت و این مهاجرت بدان سبب بود که حوزه علمیه قم تصمیم گرفت نماینده‌اى براى تبلیغات اسلامى به ژاپن اعزام نماید. او در تهران یک دوره زبان انگلیسى را که زبان دوم مردم ژاپن بود فرا گرفت و چون رژیم براى این مسافرت مشکلاتى پیش آورد، آن را به تاخیر انداخت. از سوى دیگر، مبارزه مردم مسلمان به رهبرى امام خمینى در سال ۱۳۴۱ه.ش پیش آمد خداوند چنین خواسته بود که دکتر باهنر در ایران بماند و در متن مبارزات قرار گیرد، سال بعد که اوج مبارزات بود و حادثه پانزدهم خرداد هم در همان سال روى داد وى و گروهى از روحانیان به شهرهاى گوناگون اعزام شدند تا با سخنرانى‌هاى خود محرم آن سال را با حرکت و قیام توام نمایند. در آن سال باهنر، به همدان رفت و در روز هفتم محرم، در این شهر توسط عوامل رژیم دست‌گیر شد، ولى با اجتماع مردم و فشار افکار عمومى آزاد گردید و به سخنرانى‌هاى خود ادامه داد. در روز دوازدهم محرم که استبداد در سراسر ایران دست‌به شدت عمل زد و مبلغان زیادى را دست‌گیر نمود، باهنر با برنامه‌ریزى دوستانش مخفیانه عازم تهران شد. پایان اسفند سال ۱۳۴۲ شمسى با سالگرد حادثه خون‌بار مدرسه فیضیه قرین گردید و بدین مناسبت در مسجد جامع واقع در بازار بین الحرمین تهران، سه شب متوالى توسط باهنر سخنرانى برگزار شد و اجتماع بسیار عظیمى براى استماع سخنان ایشان در این مکان گرد آمدند، نیروهاى انتظامى وابسته به شاه به اتفاق سرهنگ طاهرى معدوم، به مسجد آمده و او را دست‌گیر کردند و به زندان قزل‌قلعه انتقال دادند. این نخستین زندان رسمى شهید باهنر بود که چهار ماه طول کشید.
تا سال ۱۳۵۰ و قبل از آن که فعالیت‌هاى تبلیغاتى این اندیشمند ممنوع شود، اکثر سخنرانى‌هاى ایشان در انجمن اسلامى مهندسین و انجمن پزشکان آن روز بود و در مسجد هدایت، مسجد الجواد و حسینیه ارشاد مدت‌ها برنامه داشت. دومین دست‌گیرى باهنر پس از یورش به منزل وى و دست‌گیرى و شکنجه‌هاى متوالى خواهرش بود و پس از آن تحت مراقبت‌شدید قرار گرفت و مکرر به مرکز ساواک احضار مى‌شد، در سال‌هاى ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ سه نوبت دستگیر شد. در هنگام حکومت نظامى و ممنوع بودن سخنرانى، مشغول بحث در دانشگاه شیراز بود که هنگام بازگشت، در هواپیما بازداشت گردید و بعد از چند روز وى را به تهران انتقال دادند، دو نوبت دیگر هم در همان حوادث دست‌گیر شد. (۶)
وقتى باهنر در تهران اقامت داشت‌با هیئت مؤتلفه آشنا شد. این گروه مبارزات شدیدى علیه رژیم داشتند و چون پس از ترور حسنعلى منصور عده‌اى از ایشان دست‌گیر شدند براى نجات آنان تلاش زیادى نمود، در مؤتلفه اول همکارى وى در حد سخنرانى، اعلامیه و کارهاى مخفى بود، اما در مؤتلفه دوم عده‌اى از نیروهاى کشف نشده آنان را جمع نمود و سازمان مزبور را تجدید بنا کرد که گویا به دلیل عامل نفوذى که در بین آنان بود در هنگام انتشار اولین اعلامیه کشف و بازداشت‌شدند. (۷)
پس از آن باهنر یک تشکیلات نیمه علنى و در پوشش اجتماعى و مؤسسه تعاونى رفاهى به راه انداخت که در ظاهر هدف‌هایش تشکیل صندوق‌هاى قرض الحسنه و مدارس بود، اما در باطن علیه رژیم مبارزه مى‌نمودند و به افشاگرى مى‌پرداختند. شهید دکتر بهشتى و شهید محمد على رجایى با «مدرسه رفاه‌» همکارى داشتند، در تاسیس «کانون توحید» نیز شهید باهنر کوشید، مؤسسه مزبور نیز فعالیت تبلیغى داشت، در بنیان نهادن دفتر نشر فرهنگ اسلامى وى تاثیر به سزایى داشت.
قبل از پیروزى انقلاب اسلامى براى کنترل اعتصاب‌هاى مردم و رفع خطرهایى که نهضت را تهدید مى‌کند، جمعى از سوى حضرت امام تشکیلاتى را پدید آوردند که بسیار به موقع و مناسب بود و سمت‌سرپرستى آنان را شهید باهنر عهده‌دار گشت و این برنامه بر شایستگى شهید باهنر و میزان اعتماد امام به ایشان صحه مى‌گذارد، در نخستین مرحله که قرار شد شوراى انقلاب تشکیل شود، باهنر از سوى امام به عضویت آن منصوب گردید. هم چنین وى نماینده این شورا در وزارت آموزش و پرورش هم بود. (۸) دکتر محمد جواد باهنر، پس از سقوط رژیم منحوس شاهنشاهى و استقرار نظام جمهورى اسلامى در مسؤولیت‌هاى حساس ذیل انجام وظیفه مى‌نمود: عضویت در شوراى تنظیم مدارس، مسؤولیت نهضت‌سوادآموزى، نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان، نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، وزارت آموزش و پرورش، نخست وزیر جمهورى اسلامى ایران. (۹) باهنر یکى از بنیان‌گذاران و مؤسسین حزب جمهورى اسلامى بود و در زمان شهادت سمت دبیر کلى این حزب را دارا بود. (۱۰)

خلق و خوى

باهنر مصداق بارز کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم بود; یعنى مى‌کوشید با رفتار و اعمالش بدون آن که سخنى بر زبان آورد افراد را موعظه کند، مکتبش را در لحظات و ذره ذره زندگى‌اش مى‌شد مشاهده کرد، هیچ گاه چهره عصبانى وى را نمى‌شد، ترسیم کرد و در مقابل فشارها و ناملایمات متانت و گشاده‌رویى نشان مى‌داد. خستگى در زندگى وى مفهومى نداشت و در پایان روز، پس از کارهاى طاقت فرسایى که انجام مى‌داد نشاط وى چون زمان آغاز فعالیت‌بود. البته شادمانى او در روح و روانش ریشه داشت ولى از نظر فیزیکى گاهى چشمانش از فرط خستگى و بى‌خوابى در التهاب لختى آسودگى، مى‌سوخت. اگر کارى به او محول مى‌گشت تا آن را به پایان نمى‌رساند قرار نمى‌گرفت. در مسایل گوناگونى که به وى تفویض مى‌شد، در مواقعى خواب، خوراک و استراحت را در شبانه روز به طور کامل بر خود تحریم مى‌نمود تا از آن موضوع مورد نظر گره‌گشایى کند. عطوفت و مهربانى‌اش به گونه‌اى بود که دوستان و همکارانش از محیطى که با او مشغول تلاش بودند، لذت مى‌بردند. او کار را تنها براى خدا مى‌کرد و به همین دلیل در میان جامعه کم‌تر شناخته شد و مى‌کوشید حضور تبلیغاتى خود را کم رنگ نشان دهد. امید، تلاش و توکل در روانش موج مى‌زد و هرگز در طول سال‌ها مجاهدت و مبارزه او را به کنجى خزیده و مایوس نمى‌شد دید. مى‌دانست که چه مى‌کند و چه مى‌گوید و با برخوردى متین مسایل را ارزیابى مى‌کرد و پس از شناسایى راه با پشت‌کارى شگرف آن را خاتمه مى‌داد. گستردگى معلومات هرگز موجب خویشتن بینى در او نبود و به دلیل فروتنى همواره تا پایان عمر آماده آموختن از دیگران بود. خود محورى در وى دیده نمى‌شد و در مواردى که دیگران او را مشاور خویش قرار مى‌دادند، دل‌سوزى زایدالوصفى از خود بروز مى‌داد. هرگز خستگى را ملاقات نمى‌کرد و با آن لبخند دائمى که بر لبانش نقش بسته بود، نور امید را در اطرافیان روشن نگاه مى‌داشت، در برخوردهاى خانوادگى با اقوام، دوستان و بستگان دور و نزدیک اعم از کوچک بزرگ یکى یکى احوال‌پرسى مى‌کرد و از کار و فعالیتشان سؤال مى‌نمود گرچه باهنر فردى آرام و ساکت‌بود، ولى درست جایى که لازم بود تا در مقابل حرکتى منفى یا جریانى انحرافى یا سخنى خام مقاومت نشان دهد، مقابله مى‌کرد و در برابر آن‌ها ایستادگى مى‌نمود. (۱۱)
مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله العظمى خامنه‌اى فرموده‌اند: در همه مجامعى که از سوى جمع ما یک کار فکرى انجام مى‌گرفت، مرحوم شهید باهنر به عنوان یک عنصر کار آمد و ارزشمند حضور داشت. در خصوص اخلاق وى، نظیرش را کم داریم و شهید مطهرى و بیش از ایشان شهید بهشتى بسیار شیفته ویژگى‌هاى رفتارى دکتر باهنر بود، مهم‌ترین خصوصیت ایشان آن بود که کار زیاد و مفید و جمع و جور را بدون هیجان ظاهرى انجام مى‌داد، مردى عمیق، صبور، بردبار، جدى، صمیمى، صدیق و باصفا بود، در نگارش خوش ذوق، ادیب و داراى نوشته‌اى آهنگین و زیبا بود. (۱۲)
از دوران جوانى حالات تعبد در ایشان آشکار بود و نمازش را اول وقت و حتى الامکان به جماعت اقامه مى‌نمود و در صحن فیضیه در نماز جماعتى که به امامت آیه الله العظمى اراکى اقامه مى‌گشت، حاضر مى‌شد. اعتقاد وافرى به نماز شب، زیارت جامعه کبیره و سایر ادعیه داشت که در مواقع تنهایى به آن‌ها مشغول بود. نماز و دعا را وسیله صفاى قلب و تزکیه درون مى‌دانست، طبق قواعدى که در آداب مسجد جمکران آمده بیش‌تر اوقات با پاى پیاده به این مکان مى‌آمد و به آداب این مسجد عمل مى‌نمود، از قیودات دست و پاگیر نفرت داشت و مى‌گفت‌برخى تکلف‌ها سد راه رشد انسان است، در یکى از سال‌ها که به آبادى «وشنوه‌» از توابع قم رفت و اتاق خرابه‌اى که مربوط به امام‌زاده بود در اختیارش قرار گرفت‌به اتفاق همراهان آن را تعمیر نمود و بخشى از قرآن را طى دو ماه تابستانى که در این آبادى به سر برد، حفظ نمود. (۱۳)
دکتر باهنر بر این باور بود که در سطح جامعه باید اصول اخلاقى، گریز از تهمت و اهانت اجرا بشود با حفظ این اصل که سازش کارى و گذشت‌بى‌جا و سکوت در برابر خیانت و تجاوز جرم است، در عین حال افترا و هتک حیثیت و اظهار نظرهاى مبتنى بر حدس، شایعه و منافع شخصى که اکثر ریشه در خودمحورى‌ها و دسته‌بندى‌هاى کاذب دارد، درست نمى‌باشد. (۱۴)
آن متفکر والامقام به اصل استوار ولایت فقیه اعتقاد و التزام عملى داشت و پایان نامه تحصیلى خود را در مقطع دکترا این موضوع قرار داد و در زمان تحصیل در دانشکده معقول و منقول (الهیات کنونى) براى استاد خود شهید مطهرى نوشت:
چون این‌جانب محمد جواد باهنر دانشجوى دانشکده علوم معقول و منقول (رشته معقول) موضوع پایان نامه تحصیلى خود را «ولایت‌فقیه‌» در نظر گرفته‌ام، متمنى است در صورت صلاح‌دید موافقت فرمایید – ۹/۱۱/۱۳۳۸ –
موافقت مى‌شود، مرتضى مطهرى‌۱۰/۱۱/۱۳۳۸
و این مساله نشان مى‌دهد که اصل اعتقادى ولایت فقیه براى آن شهید بزرگوار از زمان‌هاى دور به عنوان یک موضوع مهم دینى مطرح بوده است. (۱۵)
دکتر باهنر در فاصله زمانى حساس هفتم تیر ۱۳۶۰ تا هشتم شهریور همان سال که پس از شهادت دکتر بهشتى به دبیرکلى حزب جمهورى اسلامى برگزیده شد به بحث ولایت و رهبرى پرداخت و در زمانى که نظام نوپاى اسلامى تازه شکل گرفته و ابهام‌ها و سؤال‌هاى فراوانى در اذهان وجود داشت‌به بیان ابعاد گوناگون این مساله پرداخت، او تاکید نمود: به دلیل آن که تعالیم اسلام تعطیل بردار نمى‌باشد، آن نظام و ولایتى که بتواند این مسائل را هم‌چون اقامه عدل، امر به معروف و نهى از منکر، اجراى حدود و احکام الهى و جهاد را تحقق ببخشد در زمان غیبت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم باید وجود داشته باشد و اگر ولایت فقیه نباشد بیش از هفتاد درصد از اسلام را بایستى تعطیل کرد. (۱۶)

پی نوشت ها :

۱) یادنامه رجایى و باهنر، روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه نامه دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۶۲، ص‌۳٫
۲) شهید دکتر باهنر الگوى مقاومت، دفتر اول، واحد فرهنگى بنیاد شهید، ص‌۵و نیز مجله صف، ش‌۶۹، ص‌۴۲٫
۳) کارنامه معلم شهید رجایى و دانشمند شهید باهنر، نشریه شماره ۴۲ حزب جمهورى اسلامى ص‌۵۲ و ۵۳٫
۴) مصاحبه دکتر باهنر با حامد الگار مندرج در کتاب شهید باهنر الگوى مقاومت، ص‌۳۵۲ – ۳۵۳٫
۵) کارنامه معلم شهید رجایى و دانشمند شهید باهنر، نشریه شماره ۴۲ حزب جمهورى اسلامى ص‌۵۴ و ۵۵٫
۶) ویژه‌نامه روزنامه جمهورى اسلامى به مناسبت‌سومین سالگرد شهادت رجایى و باهنر، ص‌۳٫
۷) شهید باهنر الگوى مقاومت، ص‌۱۲ – ۱۳; اندیشه‌هاى شهید باهنر، ص‌۸ – ۹٫
۸) رجایى و باهنر دو بازوى پرتوان انقلاب، روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه نامه سومین سالگرد شهادت رجایى و باهنر، ص‌۴٫
۹) پرتوى از اندیشه‌هاى شهید باهنر، ص‌۹ – ۱۰٫
۱۰) زندگى نامه شهید باهنر، روزنامه جمهورى اسلامى، پنج‌شنبه ۸ شهریور ۱۳۶۳، ویژه‌نامه، ص‌۱۵٫
۱۱) روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه‌نامه.
۱۲) آن دو شهید، ویژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى، ص‌۴٫
۱۳) در حجره سالکان طریقت، همان ماخذ، ص‌۲۱٫
۱۴) شهید دکتر باهنر الگوى مقاومت، دفتر اول، ص‌۵۳٫
۱۵) روزنامه جمهورى اسلامى، دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۶۲، ص‌۵٫
۱۶) مواضع ما در ولایت و رهبرى، شهید محمد جواد باهنر، ص‌۷۹ – ۸۰٫

ادامه دارد …..
برگرفته از : ماهنامه پاسدار اسلام – شماره ۲۰۱






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد