|
|||||
عاشق سوخته
پــــــــرده بردار ز رخ، چهرهگشا ناز بس است عــــــاشق ســوخته را ديدن رويت هوس است دست از دامنت اى دوست، نخواهم برداشت تا مــــــن دلشـده را يك رمق و يك نفس است همــــــــه خوبان برِ زيبايىات اى مايه حُسن، فىالمثل، در برِ درياى خروشان چو خس است مـــــرغ پــــر سوختــه را نيست نصيبى ز بهار […]
کد خبر : 9065 | 2:16 ب.ظ | ۱۳ اردیبهشت , ۱۳۹۳ پــــــــرده بردار ز رخ، چهرهگشا ناز بس است عــــــاشق ســوخته را ديدن رويت هوس است دست از دامنت اى دوست، نخواهم برداشت تا مــــــن دلشـده را يك رمق و يك نفس است همــــــــه خوبان برِ زيبايىات اى مايه حُسن، فىالمثل، در برِ درياى خروشان چو خس است مـــــرغ پــــر سوختــه را نيست نصيبى ز بهار عـــرصـه جولانگه زاغ است و نواى مگس است داد خواهـــــم، غم دل را به كجا عرضه كنم؟ كه چو من دادستان است و چو فرياد رس است اين همـــــــه غلغل و غوغـــا كه در آفاق بوَد ســـوى دلـــــدار، روان و همه بانگ جرس است |
|