صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا







مقاله/ سناریوی ضدحقوق بشری آمریکا در انقلاب‏‌های خاورمیانه و شمال آفریقا

حمید پورعیسی چافجیری عضو هیات علمی دانشگاه گیلان – گروه گیلان شناسی   چکیده راهپیمایی مردم تونس در اعتراض به اوضاع بد اقتصادی جرقه ای بود که نقطه آغاز انقلاب های دومینو وار در کشورهای منطقه شد. نکته حائز اهمیت در مورد این انقلاب ها این بود که خواسته های مردم در سطح مسائل اقتصادی […]

کد خبر : 21961 | 4:44 ب.ظ | ۱۱ تیر , ۱۳۹۸

پورعیسی11

حمید پورعیسی چافجیری

عضو هیات علمی دانشگاه گیلان – گروه گیلان شناسی

 

چکیده

راهپیمایی مردم تونس در اعتراض به اوضاع بد اقتصادی جرقه ای بود که نقطه آغاز انقلاب های دومینو وار در کشورهای منطقه شد. نکته حائز اهمیت در مورد این انقلاب ها این بود که خواسته های مردم در سطح مسائل اقتصادی باقی نماند و با زیر بنایی اسلامی به حوزه های دیگر از جمله حوزه های سیاسی و اجتماعی تسری یافت.

آنچه مشخص است این است که آمریکا در پیش بینی تحولات منطقه غافلگیر شد اما بعد از این اتفاقات تمام تلاش خود را انجام داده تا با سوار شدن بر موج تحولات، مسیر این انقلاب ها را منحرف نموده و طرح های مورد نظر خود را در کشورهای هم پیمان خود مرحله به مرحله به اجرا گذارد. از این زمان به بعد آمریکا راهبردی ها و طرح هایی را بر اساس اولویت های استکباری خود برای مدیریت اوضاع خاورمیانه و شمال آفریقا طراحی و اجرا نمود. به طور واضح، اولین و مطلوب ترین گزینه برای آمریکا، حفظ حکومت است، گزینه بعدی حفظ ساختار سیاسی قبلی و جانشینی فرد مورد نظر خود به جای حاکم فعلی در کشورهاست و در نهایت در صورت مقاومت مردم در مقابل حکام مستبد و پافشاری بر اجرای تغییرات اساسی و بنیادین در کشور، جلوگیری از حضور پرقدرت اسلامگراها در ساختار سیاسی جدید کشورها،گزینه‌های مطلوب آمریکا در این کشورها به شمار می رود.البته سیاست های ایالات متحده امریکا فاقد الگوی واحد در همه کشورهاست. سوریه موردی است که آمریکا با شبیه سازی انقلابات در این کشور تلاش دارد تا با متشنج کردن اوضاع این کشور و تضعیف آن، این کشور را از محور مقاومت خارج سازد. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی نقش آمریکا را در تحولات کشورهای تونس، مصر، و سوریه تجزیه و تحلیل نماییم.

واژگان کلیدی: انقلاب، خاورمیانه و شمال آفریقا، آمریکا، طرح،  شبیه سازی.

مقدمه

در برهه های اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا به کانون توجهات محافل بین المللی، سیاسی و دیپلماتیک جهان مبدل شده است. تحولات اخیر خاورمیانه به طور حتم برآیند علل متعدد و به هم پیوسته ای است که احساس محرومیت نسبی مردم کشورهای منطقه (در ابعاد سیاسی،اقتصادی،فرهنگی،آموزشی)، جدایی مردم از حکومت و وابستگی آن به قدرت های خارجی، استبداد حکومت ها و پایمال شدن حقوق سیاسی و مدنی افراد، فساد و ناکارآمدی دولت ها، بیداری اسلامی و الگو گرفتن از انقلاب اسلامی ایران از مهمترین علل آن می باشد.

در این مقاله سوال اصلی این است که آمریکا چه نقشی در این وقایع و تحولات داشته و دارد؟

از طرفی از زمان شروع اعتراضات تونس که منجر به آغاز یکی از کم نظیر ترین مقاطع تاریخ معاصر خاورمیانه از نظر سرعت و اهمیت حوادث شد طبق یک عادت ثبت شده هر کس قصد اظهارنظر و تحلیل رویداد موردنظر را داشته باشد ابتدا ناخواسته و بر طبق روال موجود تکلیف خود را با نقش آمریکا مشخص می کند. دلایل زیادی وجود دارد که ثابت می کند آمریکا نقش فراوانی در طراحی و آغاز تحولات اخیر منطقه خاورمیانه ندارد یا توان لازم برای ایفای این نقش را از دست داده است.

از طرفی با یک تحلیل منطقی پی می بریم که آنها هیچ وقت حاضر نخواهند شد بازی گسترده‌ای را آغاز کنند که انتهای مشخصی ندارد و رشته آن نه در دست ارتش آمریکا و سیاستمداران مورد اعتماد منطقه ای بلکه نزد طیف های مختلف و گسترده ای از مردم و جریانات و گروه های رسمی و غیر رسمی است. علاوه بر این تجربه غرب ثابت کرده است که حتی در برخی از همین موارد مانند اشغال عراق با طراحی گسترده قبلی هم امکان طی شدن روالی برخلاف انتظار طراحان هیچ گاه نامحتمل نیست.

لذا آنچه مشخص است این است که آمریکا در پیش بینی تحولات منطقه غافلگیر شد اما بعد از این اتفاقات تمام تلاش خود را انجام داده تا با سوار شدن بر موج تحولات، مسیر این انقلاب ها را منحرف نموده و طرحهای خود مرحله به مرحله به اجرا گذارد.

بررسی کلید واژه ای تحقیق

الف-مفهوم انقلاب

واژه­ی انقلاب Revolution، در زبان لاتین از اصطلاحات علم اخترشناسی بود که به­معنای چرخش دورانی افلاک و بازگشت ستارگان به­جای اول به کار می‌‌رفت.[ جمعی از نویسندگان؛ ۱۳۷۹، ، صص۱۶ -۱۵]

گروهى از نویسندگان بر این باورند که تا پیش از انقلاب فرانسه، در پایان قرن ۱۸م، بازگشت به ­وضعیت مطلوب تجربه­شده، انقلاب خوانده می­شد. درحالى­که انقلاب­هاى معاصر با ایجاد عصرى نو در تاریخ کشورها همراه­اند.[ ،هانا؛ ۱۳۶۱، ص ۳۶]

اما در زبان فارسی واژه­ی انقلاب از زبان عربی وارد زبان فارسی گردیده است که در زبان عربی بر وزن «مصدر باب انفعال» و فعل ماضی مجرد “قلب یقلب” می­باشد و قلب – یعنی دگرگون کرد، واژگون ساخت – چون باب انفعال معنای مطاوعه یعنی پذیرش فعل می­دهد معنای انقلاب می­شود، دگرگونی­پذیری؛ مطاوعه یعنی فعل در کسی یا چیزی که کار بر او انجام شده، آن­چنان اثر بگذارد که به­صورت صفتی برای آن درآید.

پس انقلاب یعنی پذیرش دگرگونگی، به­نحوی که به­صورت صفتی برای فرد یا جامعه درآید و به ­قول شهید مطهری انقلاب یعنی دگرشدن، یعنی تبدیل شدن به موجود دیگر.[ مطهری، ۱۳۶۷، ص۱۰۸]

در زبان فارسی به نقل از فرهنگ دهخدا در بیان معنای لغوی انقلاب آمده است، انقلاب به معنی برگشتگی، تغییر و تبدیل و تحول و تغییر ماهیت می­باشد.[ فرهنگ دهخدا، ۱۳۴۶، ص۴۳۱،

اصطلاح انقلاب، به مفهوم امروزی آن تقریبا هم­زمان با اصطلاح دموکراسی متداول گردید و غالبا با پیشرفت در ارتباط بوده و نشان­دهنده­ی گسستن از گذشته به­منظور برقراری نظمی نو برای آینده بوده است.

ب- خاورمیانه و شمال آفریقا

خاورمیانه منطقه‌ای است که سرزمین‌های میان دریای مدیترانه و خلیج فارس را شامل می‌شود. خاورمیانه بخشی از آفریقا-اوراسیا یا به طور خاص آسیا شمرده می‌شود و در بعضی موارد جزئی از آفریقای شمالی را در برمی‌گیرد. این ناحیه گروه‌های فرهنگی و نژادی گوناگونی از قبیل فرهنگهای عربی، ترکی، بربرها، بلوچی،ایرانی، کردی، اسرائیلی و آشوری را در خود جای داده‌است. زبان‌های اصلی این منطقه عبارت است از عربی، ترکی، فارسی، کردی،بلوچی عبری و زبان آشوری. در بعضی زمینه‌ها واژه بسط یافته خاورمیانه به تازگی شامل کشورهای افغانستان، پاکستان، قفقاز، آسیای مرکزی و آفریقای شمالی شده است.

بسیاری از تعریف‌های «خاورمیانه» – چه در کتابهای مرجع و چه در اصطلاح عامیانه – آن را ناحیه‌ای در جنوب غربی آسیا و دربرگیرندهٔ کشورهای بین ایران و مصر معرفی می‌کنند. با اینکه بخش بیشتر کشور مصر (به جز صحرای سینا) در آفریقای شمالی واقع شده ولی آن را جزو «خاور میانه» می‌دانند. کشورهای شمال آفریقا از قبیل لیبی، تونس و مراکش بر خلاف خاورمیانه، در رسانه‌های عمومی کشورهای آفریقای شمالی خوانده می‌شوند.  این منطقه مهد تمدن‌های بزرگ و مرکز و خاستگاه سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام است.خاورمیانه از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساسترین منطقه جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده‌است. این منطقه دارای بزرگ‌ترین منابع نفت و مکان کشمکش‌های دراز مدت اعراب و اسرائیل است.

کشورهای خاورمیانه عبارتند از:  ایران، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، عمان، عراق، بحرین، یمن، فلسطین اشغالى، اردن، سوریه، لبنان، کویت، مصر       در برخی تقسیم‌بندی‌ها کشورهای زیر هم جزو خاورمیانه به حساب آورده می‌شوند:لیبی، موریتانی، الجزایر، سودان، تونس و مغرب (مراکش) http://hamshahrionline.ir

اهمیت خاورمیانه در سیاست های غرب

خاورمیانه به عنوان چهارراه سیاست بین الملل و شاهراه استراتژیک حمل و نقل و ترانزیت کالا و منابع انرژی، همواره از اهمیت فراوانی برای کشورهای غربی برخوردار بوده است. موقعیت ژئوپلیتیک، ژئواکانومیک و ژئو استراتژیک این منطقه باعث شده که خاورمیانه در پیش برد طرح های راهبردی غرب و به خصوص آمریکا جایگاه منحصر به فردی داشته و قدرت های بزرگ همیشه منافع مهمی را برای خودشان در این منطقه از جهان متصور باشند. با این وجود به نظر می رسد به دلیل رشد فزاینده مصرف انرژی خصوصاً در کشورهای صنعتی اروپایی و آمریکا آنچه که بیش از هر عامل دیگری در اهمیت یافتن و ارتقاء روز افزون منزلت این منطقه در سیاست کشورهای غربی و حساسیت آنها در مقابل تحولات آن موثر واقع شده وجود منابع غنی نفت و گاز و شریان های اصلی جریان انتقال انرژی به سمت غرب است و همین مسئله باعث مداخلات غربی ها در امور سیاسی،اقتصادی و امنیتی – نظامی کشورهای این منطقه شده است. علاوه بر این تعهد و التزام غربی ها به حفظ و تامین امنیت اسرائیل مسئله ای است که اهمیت خاورمیانه را برای غرب بیش از پیش افزایش می دهد در کنار این مسائل همکاری های تجاری، نظامی، فروش تسلیحات و جنگ افزارهای مدرن به کشورهای عربی در راستای پروژه ایران هراسی،وجود پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه و محدود کردن حوزه نفوذ و برد استراتژیک ایران از جمله عواملی هستند که موجب افزایش توجه غربی ها به این منطقه شده است.

در دوران جنگ سرد خاورمیانه همچون بسیاری از نقاط دیگر جهان عرصه رقابت دو قطب اصلی نظام بین الملل یعنی آمریکا و شوروی بود و تبعاً اروپاییان هم در همراهی با بلوک غرب و در رقابت با بلوک شرق، با آمریکا در پیش برد برنامه هایش همکاری می کردند به عبارتی اروپا در این دوره در مقام یک قدرت اقتصادی منطقه‌ای، عرصه ژئوپلیتیک را به آمریکا واگذار کرده بود و آنها نوعاً به تقویت پیوندهای اقتصادی و تجاری خود با کشورهای این حوزه مبادرت ورزیدند. پایان جنگ سرد فرصت‌های تازه ای برای اروپا جهت احیای نفوذ در خاورمیانه فراهم آورد. در این دوره بین «منافع و اولویت‌های» آمریکا و اروپا تفاوت‌هایی پدید آمد که به دیدگاه‌ها و رهیافت‌های مختلفی منجر شد. و اروپاییان کوشیدند تا با اتکا به میراث تاریخی، پیوندهای سنتی و نزدیکی جغرافیایی به عنوان بازیگری فعال و موثر در این منطقه ظاهر شده و برای حفظ منافع اقتصادی گسترده با برخی مخالفت‌های مقطعی با سیاست‌های آمریکا به بازسازی نفوذ خود بپردازند  http://www.mellatonline.ir).

سناریوهای غرب در مواجهه با خاورمیانه

  1. قبل از خیزش های مردمی

به نظر می رسد که غربی ها با توجه به سرازیر شدن جریان جهانی شدن از سمت غرب و کشورهای صنعتی به سوی کشورهای در حال توسعه و با توجه به اینکه این جریان با خود الزامات خاصی را به همراه می آورد از قبل به فکر افتاده بودند تا با انجام اصلاحات از طریق ارائه طرح هایی همچون طرح خاورمیانه بزرگ و طرح اتحادیه اروپا برای اصلاحات در خاورمیانه موسوم به «طرح مرحله ای مشارکت استراتژیک بین اتحادیه اروپا و کشورهای حوزه دریای مدیترانه و خاورمیانه» از شکل گیری و ایجاد خیزش هایی که ممکن بود معادلات منطقه ای را به ضرر غرب و هم پیمانان منطقه ای اش به خصوص اسرائیل رقم بزند پیش گیری نماید.

طرح خاورمیانه بزرگ

از بررسی طرح خاورمیانه بزرگ که توسط آمریکا و بر اساس گزارش توسعه انسانی سال ۲۰۰۲ سازمان ملل، با هدف انجام اصلاحات مورد نظر غرب در سه حوزه سیاسی (حرکت منطقه به سوی دموکراسی و حکومت‌های شایسته)، اقتصادی(توسعه فرصت‌های اقتصادی) و اجتماعی- فرهنگی (تأسیس جامعه‌ای فرهیخته با معیارهای غربی) و با محوریت گروه هشت کشور صنعتی (G8) در سطح اجرایی ارائه شد نکات مهمی را می توان استخراج نمود که از درک لزوم اصلاحات در خاورمیانه به منظور تداوم وضعیت موجود به نفع غربی ها توسط آنها حکایت دارد. به عنوان مثال در فراز نخست این طرح آورده شده:

« «خاورمیانه بزرگ»چالشی و در عین حال فرصتی بی‌نظیر برای جامعه جهانی است. کاستی‌های سه‌گانه‌ای که نویسندگان عرب گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد طی سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ یادآور شده‌اند. یعنی فقدان آزادی، سطح نازل دانش و جایگاه نا مناسب زنان در کشورهای خاورمیانه، می‌تواند منجر به عواقبی شود که حتی منافع ملی هر یک از کشورهای عضو گروه هشت را نیز تهدید کند.» عسکری ،روزنامه شرق(وی‍‍ژه نامه نوروز۱۳۸۳، ص ۲۰).»)

در این طرح که محیط عملیاتی آن به طور خاص کشورهای مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقاست، حکومت های این منطقه به دو دسته تقسیم شده است:

دسته اول حکومت های بیمار و دسته دوم حکومت های خطرناک. حکومت های بیمار شامل حکومت هایی است که باید با اتخاذ سیاست های دیکته شده از سوی غرب اصلاحاتی را انجام بدهند که برخی از نقایص ساختاری و غیر ساختاری این نظام ها را رفع نموده متضمن بقای آنها برای مدت طولانی گردد. و اما دسته دوم حکومت هایی را شامل می شود که برای منافع غرب در منطقه خطرناک هستند و باید تغییر کنند.

«طرح مرحله ای مشارکت استراتژیک بین اتحادیه اروپا و کشورهای حوزه دریای مدیترانه و خاورمیانه»: (تلخیص از مقاله بررسی رویکرد اتحادیه اروپا به خاورمیانه ؛ بازیگر سوم.( http://www.mellatonline.ir)

به فاصله ۳ هفته پس از مطرح شدن طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا، اروپا نیز به پیشگامی آلمان و فرانسه، طرحی را بر مبنای همان گزارش‎های برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) تحت‌عنوان «طرح مرحله ای مشارکت استراتژیک بین اتحادیه اروپا و کشورهای حوزه دریای مدیترانه و خاورمیانه» مطرح کرد.

محدوده یکسان، تاکید بر مسائلی همچون رسانه‎های آزاد، ترویج مبانی حقوق بشر، حقوق زنان، کنترل تسلیحات کشتار جمعی، مقابله با تروریسم، توسعه و تقویت نهادهای مدنی و امثال آن،تضمین امنیت اسرائیل، ناکارآمدی سیاسی در کشورهای منطقه و لزوم انجام اصلاحات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این کشورها و همچنین تاکید هر دو طرح بر الگو بودن ترکیه به عنوان یک کشور نمونه اسلامی از جمله وجوه مشابه این طرح ها به شمار می رود.

اما علاوه بر وجوه مشترک ذکر شده این طرح از ویژگی های خاصی برخوردار است که آن را از طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا متمایز می سازد. که از جمله آنها می توان به مواردی همچون: تاکید بر ضرورت حل مساله اعراب و اسرائیل به عنوان پیش‏شرط‎ انجام هرگونه اصلاحات در این منطقه، تاکید بر اصل مشارکت با کشورهای منطقه، توجه به خصوصیات و تمایزات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ظرفیت‎ها و علایق موجود در هر یک از کشورها به‌عنوان زمینه و بستر اجرای اصلاحات مورد نظر، و به علاوه تاکید ویژه بر ایجاد و تثبیت دموکراسی و حقوق بشر، توسعه جامعه مدنی و مقابله با تروریسم، سلاح‎های کشتار جمعی، جنایات سازمان‌یافته ،مهاجرت‎های غیرقانونی، عقب‎ماندگی های اقتصادی و فرهنگی و بی‌سوادی به عنوان تهدیدهای امنیتی برای اروپا و همچنین کوشش برای جلب مشارکت سایر بازیگران در فرآیند اصلاحات خاورمیانه اشاره کرد.

با توجه به اینکه سیاست اتحادیه اروپا در خاورمیانه تحت تاثیر سه عامل قرابت جغرافیایی، امنیت انرژی و حافظه تاریخی است. از همین رو، این اتحادیه به موضوعات موجود دیگر در منطقه خاورمیانه همچون تروریسم، رقابت تسلیحاتی، فرایند صلح فلسطین ـ اسرائیل و… در چارچوب عوامل یاد شده که تاثیرات متقابل بر یکدیگر دارند، می نگرد. ( بهزاد احمدی لفورکی. چالش های اتحادیه اروپا در خاورمیانه)(   http://www.rasekhoon.net ).

اتحادیه اروپا، از یک سو ثبات داخلی، پیشرفت اقتصادی، امنیت و رفاه جوامع‌ملی خود را در گروی برقراری ثبات اقتصادی و سیاسی در محیط‌های امنیتی خود از جمله منطقه خاورمیانه می‌داند و از سوی دیگر وابستگی فزاینده اتحادیه اروپا به منابع نفتی خاورمیانه، از محرک های‌ اصلی سیاست خاورمیانه ای اتحادیه است.

به طور خلاصه می توان گفت اگر چه در روابط اتحادیه اروپا و آمریکا در خاورمیانه نوعی «وا-همگرایی» مشاهده می‌شود، و اتحادیه اروپا می‌کوشد ضمن تدوین راهبردهای امنیتی خاص خود و اتخاذ خط مشی های نسبتاً مستقل از آمریکا در خاورمیانه، مراقب باشد که این استقلال عمل به فاصله‌گیری و دور شدن از این کشور و در نتیجه کم‌رنگ شدن نقش بین‌المللی اتحادیه منجر نشود.آنچه که در این طرح ها به وضوح مشهود است تلاش غرب برای انجام اصلاحاتی است که ضمن رفع عقب ماندگی خاورمیانه در حوزه های سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی، این منطقه را با روند جهانی سازی همراه سازد تا از بحرانهایی که ممکن است بر اثر ناهمگون بودن خاورمیانه با الزامات این فرآیند ایجاد شود جلوگیری نماید.

  1. پس از وقوع خیزش های مردمی

با شکست طرح خاورمیانه بزرگ و ناکام ماندن روند اصلاحات طراحی شده از سوی اروپا، عواملی همچون درگیر شدن آمریکا و ناتو در عراق،افغانستان و پاکستان و بروز بحران اقتصادی در غرب باعث شد تا این کشورها به نوعی از خطری که هر لحظه منافعشان را در کشورهای عرب خاورمیانه و شمال آفریقا تهدید می کرد غافل شوند و نتوانند در موعد مقرر به بازسازی و نوسازی نظام های فرسوده و ناکارآمد دست نشانده خود در این منطقه مبادرت ورزند. از سوی دیگر بحران اقتصادی غرب و کاهش تقاضا و قیمت نفت، اقتصاد رانتی و وابسته به در آمدهای نفتی کشورهای خاورمیانه را با نوسانات و رکود شدید مواجه ساخت و سطح نارضایتی ها را از حکومت های وابسته به غرب این کشورها در بین مردم افزایش داد به شکلی که شدت گرفتن اوضاع ملتهب و نا به سامان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این مناطق شرایط را به گونه ای رقم زد که خاورمیانه را به یک بمب ساعتی تبدیل کرد که هر لحظه با جرقه ای کوچک ممکن بود منفجر شود و آتش آن سرتاسر منطقه را فرابگیرد

ج-طرح شبیه سازی

از آنجا که لیبرال دموکراسی آمریکایی و غربی الهام بخشی خود را برای مردم خاورمیانه و کشورهای عربی از دست داده است. آمریکا می کوشد تا ترکیه را به عنوان الگوی یک کشور مسلمان دموکراتیک و سکولار که متحد استراتژیک اسرائیل، آمریکا و غرب است برای ملتهای منطقه معرفی کرده و از این طریق در آینده نزدیک بر فرآیند دولت سازی در این کشور اثر بگذارد. که با توجه به تفاوتهای تاریخی،فرهنگی،نژادی این کشورها با ترکیه به نظر نمی رسد که این سناریو خیلی موفقیت آمیز باشد.

با توجه به اهمیت نقش آمریکا در تحولات این کشورها و منافعی که این کشور در منطقه دارد، در این مقاله تلاش خواهیم کرد نقش آمریکا را در تحولات و انقلاب های کشورهای تونس، مصر، و تحولات اخیر سوریه را بررسی کنیم.

۱٫ تونس

انقلاب تونس در شرایطی رخداد که وضعیت بغرنج اقتصادی و فقدان آزادی‌های سیاسی و مدنی، وقوع آنرا قابل پیش‌بینی می‌کرد. با این حال، با توجه به ماهیت حکومت طاغوتی بن‌علی و توان نیروهای اطلاعاتی وامنیتی دولت پلیسی وی درسرکوب هرگونه صدای مخالف، تا چند هفته پیش از انقلاب هیچ کس سقوط بن‌علی را پیش‌بینی نکرد.

کشور تونس به لحاظ اقتصادی و بسیاری از شاخص‌های توسعه انسانی، در میان کشورهای جهان عرب یکی از پیشرو‌ترین کشورها است، به عبارت دیگر در حالی که این کشور در شاخص هایی همچون رشد اقتصادی و در آمد سرانه، توانست پیشرفت قابل توجهی کند اما همزمان، در شاخصهایی همچون شفافیت اقتصادی و مالی وعدالت اجتماعی و طبقاتی، نتوانست جایگاه قابل قبولی به دست بیاورد و همین امر خود یکی از ریشه های اصلی بحران اخیر در این کشور بود.

سیاستهای اقتصادی دولت بن علی گرچه حجم ثروت را در این کشور افزایش داد و بخشی از مردم از مواهب آن بهره می بردند؛ اما در مقابل، بسیاری نیز بودند که نه تنها بهره‏ای از این رشد اقتصادی نبردند؛ بلکه با افزایش قیمت‏ها و نبود سیاست‏های حمایتی، روز به روز فقیرترمی‏شدند. به گونه‏ای که خرده کاسبان، تولیدکنندگان جزء، کشاورزان سنتی و روستاییان مناطق بیابانی کمتر حاصلخیز جنوب، از این شیوه‏ی توسعه زیان دیدند وهمراه با کارگرانی که درآمدشان پابه پای تورم حاصله از ورود ثروت به کشور پیشنرفت، به طبقه‏ی فرو دست رانده شدند.

بنابراین گرچه درآمدسرانه ی این کشور طی سالهای اخیر افزایش پیدا کرده بود؛ اما این الزاما به معنای بهره بردن عادلانه و منطقی همه ی قشرهای مردم از در آمدهای ملی نبود. بنابراین سیاست های اقتصادی دولت بن علی طی سالهای گذشته، باعث افزایش شدید فاصله ی طبقاتی در تونس شد.

سیاستهای خصوصی سازی بی رویه بن علی در تونس باعث بالا رفتن بیکاری در این کشور شد. در این میان بیکاری قشر تحصیل کرده در این کشور، بسیار محسوس تر بوده است. به عبارت دیگر با وجود رشد تحصیلات دانشگاهی بسیاری  از دانش آموختگان نمی توانند شغل مناسبی اختیار کنند به طوری که بسیاری از آنها مجبور به کارهایی همچون دست فروشی میشوند.انقلاب تونس؛ریشه­ها و پیامدها، (۱۸/۱۱/۱۳۸۹)،

از این رو اتخاذ سیاست های اقتصادی نولیبرالی و در نتیجه، شکل گیری نوعی عدم توازن در میان قشرهای مختلف جمعیتی یکی از اصلی ترین زمینه های اعتراض مردمی علیه دولت زین العابدین بن علی را فراهم نموده بود.

یکی دیگر از مشکلاتی که سیاستهای اقتصادی دولت بن علی مسبب آن بود، ایجاد رانت ها و انحصارهای ویژه برای گروهی از وابستگان حکومتی بود. بر این اساس واگذاری بسیاری از پستهای دولتی و طرح های اقتصادی به افراد نزدیک به خانواده ی حاکم و نبود سازوکارهای نظارتی قوی، باعث گسترش ابعاد فساد اداری و دولتی در این کشور شد.

همچنین عدم توسعه ی سیاسی از دیگر موارد مهم زمینه ساز تحولات در تونس بود. زین العابدین بن علی گرچه تلاش بسیاری کرد که در راستای نوسازی اقتصادی تونس مو به مو توصیه ها و سیاست های ارایه شده ازسوی نهادهای اقتصادی غربی را پیاده کند، اما در عین حال هیچ تلاشی برای بازسازی رفتار سیاسی حکومت خود نکرد.

کشور تونس پس از استقلال خود در ۵۴ سال گذشته، تنها دو رییس جمهور را به خود دیده است. این خود گواه روشنی بر ماهیت استبدادی و وابستگی به بیگانگان نظام حاکم براین کشور در سالهای اخیر است.

وابستگی و دست نشاندگی به حکومت های غربی باعث شد که تمامی مطالبات در این جامعه بر روی هم انباشته شود و وقتی مجالی برای طرح آن پیدا شد، همه آنها یک جا با حکومت تسویه شود. لذا وقتی جوانی به نام محمدال بوعزیزی در ۱۶ آذر ۱۳۸۹،در شهر دور افتاده سیدیب وزید (۲۷۰ کیلومتری جنوب غرب پایتخت)،دراعتراض به مصادره گاری و سبزیجاتی که تنها منبع در آمدش بود، درملأ عام دست به خود سوزی زد، این خود سوزی به مثابه جرقه‌ای بود که آتش به بنیان حکومت طاغوت بن‌علی زد. از همان روز تظاهرات در این شهر حاشیه‌ای آغاز شد و به تدریج به سایر شهرها و در نهایت به پایتخت رسید. در نتیجه، ارتش به خیابان‌ها ‌آمد، اما نه تنها دست به سرکوب و مقابله با مردم نزد بلکه در موارد بسیاری نقش حائل بین نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان را بازی ‌کرد. در ادامه وعده‌های زین‌العابدین بن‌ علی نه تنها مردم تونس را آرام نکرد بلکه نشانه‌ای مبنی بر ناتوانی حکومت و پیروزی نزدیک اعتراضات داد. در نتیجه، در ۲۴ دیماه ۱۳۸۹، اعتراضات با شدت بیشتری ادامه یافت و بن‌علی مجبور شدپس از ۲۳ سال حکمرانی، از تونس بگریزد.

«بن علی» خود محصولی از دستگاه نظامی و امنیتی ایالات متحده بود. هم‌چنان‌که فرانسه متضمن ارتباطات دوستانهٔ تونس با اروپا بود، نظام طاغوتی و اسلام ستیز تونس به حمایت آمریکا و هم‌دستی نزدیک با اسرائیل وابسته بود. این مسئله بسیار مشهود بود؛ سکوت مجرمانه غرب در مقابل فساد حکومت ظالم بن‌علی، عبرت آموز است. تا وقتی که منافع امنیتی آنان در منطقه حفظ می‌شد، قتل، شکنجه و آزار مردم تونس توسط بن‌علی اهمیتی نداشت.: http://www.tariqramadan.com]»

[۱]بعد از اینکه آمریکا از ماندن بن علی در قدرت ناامید شد موضع روشن تری نسبت به قیام مردم علیه بن علی به منظور جا به جایی مهر های دست نشانده خود گرفت. باراک اوباما در ابتدا شجاعت مردم تونس را تحسین کرد، در حالی‌که کشورهای اروپایی و در رأس آن‌ها فرانسه سکوت کردند. واشنگتن از دو هفته پیش از انقلاب، انتقادات خود علیه نظام بن‌علی را گسترش داد. هرچند تا زمان سقوط حاکم دست نشانده تونس، ایالات متحده به وضوح جانب معترضان را نگرفت. در این زمینه توجه به این واقعیت لازم است که تا روز ۲۴ دیماه ۱۳۸۹، یعنی روز فرار بن‌علی، چشم انداز آیندۀ تونس مبهم و احتمالات چندی مطرح بود و ایالات متحده برای نشان دادن بی طرفی خود – با هدف نزدیک ماندن به دو طرفی که احتمال غلبۀ هر دو آنها وجود داشت – موضع روشنی به سود معترضان نگرفت، با این حال انتقادات خود علیه بن‌علی را گسترش داد و با سقوط وی، از انتخابِ مردم تونس استقبال کرد.

یک هفته پس از انقلاب، جفری فیلتمن، معاون وزیر خارجه آمریکا، ضمن دیداری از تونس و ملاقات با رهبران قیام، احزاب مخالف و دولت موقت اعلام کرد: «ایالات متحده برای کمک به تونس در برگزاری انتخاباتی آزاد، شفاف و فراگیر که پایه حکومت و نظامی نوین در تونس باشد آماده است، الحیاه، ۲۷ ینایر ۲۰۱۱٫ »

در واقع، ایالات متحده نگران آیندۀ تونس و احتمال به قدرت رسیدن اسلام­گرایان است. آمریکا و غرب سعی دارند تا با تغییرات محدود غیر زیر بنایی در حاکمیت تونس و حفظ عناصر حکومت سابق بر موج انقلاب مردم تونس سوار شوند و با روی کار آوردن دولت « دست نشنده» دیگری منافع خود را در این کشور مهم آفریقایی حفظ کنند. در این راهبرد مهار حرکت مردمی در تونس به سمت وسویی دلخواه و تداوم حاکمیتی غرب‌گرا و عدم حرکت تونس به سوی حاکمیت اسلامگرای مستقل، در صدر اهداف آمریکا قرار دارد.

۲٫ مصر

انقلاب ۲۲ بهمن ۸۹ مصر به عنوان مادر جنبش‌های نوین عربی شناخته می‌شود. با آنکه این انقلاب پس از سقوط حکومت طاغوتی و وابسته تونس در ۲۴ دیماه رخ داد اما به دلیل جایگاه و نقش راهبردی مصر و نقش کلیدی که این کشور و حکومت آن در معادلات خاورمیانه داشت، نقطه‌ عطف به حساب می‌آید. تا به امروز سرنگونی حکومت ۳۰ ساله‌ حسنی ‌مبارک (مهر ۱۳۶۰- بهمن۱۳۸۹) که نام مهم‌ترین متحد آمریکا و اسرائیل را در منطقه داشت به عنوان بزرگ‌ترین نماد تحول در تولد خاورمیانه‌ جدید ثبت شده است. « تقوی، ، روزنامه وطن امروز، ۶/۲/۱۳۹۰»

مصر بر خلاف دیگر کشورهای عربی از موقعیت جغرافیایی خاصی برخوردار است و این موضوع باعث می‌شود تا آمریکا به این کشور از زاویه‌ای کاملاً متفاوت بنگرد. مصر در شمال افریقا نسبت به دیگر کشورهای عربی این منطقه از بیشترین جمعیت و توان نظامی برخوردار است و این ویژگی‌ها به مصر وضعیت برجسته‌ای در این منطقه داده است. این کشور با در اختیار داشتن صحرای سینا نقطه اتصال بین افریقا و آسیاست. این امر گذشته از مرز مشترکش با رژیم صهیونیستی و مرز ۱۱ کیلومتری با نوار غزه، موقعیت برجسته این کشور را در قلب خاورمیانه به خوبی نشان می‌دهد. در این میان، باید به وجود آبراه سوئز در مصر و اشراف این کشور بر دریای سرخ نیز توجه کرد که برای نفوذ آمریکا در شبه جزیره عربستان و شاخ افریقا از اهمیت خاصی برخوردار است.

با توجه به اینکه همسویی مصر با سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه نقش کلیدی در پیشبرد این سیاست‌ها دارد و به عبارت دیگر، مصر برای منافع آمریکا در منطقه حکم لنگرگاه مطمئنی است که آمریکا با تکیه بر آن می‌تواند تضمینی برای منافع خود داشته باشد. از این جهت، آمریکا به سرسپردگی و ثبات حکومت مصر نیاز مبرمی دارد، اما انقلاب مردم مصر درست چنین چیزی را هدف گرفته و آن را به خطر انداخته است روزنامه لوموند. (۱۳۸۹/۱۱/۲۳) »

یکی از نکات و مسائل مهمی که در خصوص تحولات مصر به آن اشاره می‌شود، غیر قابل پیش‌بینی بودن این تحولات در دوره زمانی کنونی بود که به خصوص برای آمریکا، نوعی شکست اطلاعاتی محسوب می شد. به طور واضح سیاست مقامات مسئول سیاست خارجى آمریکا در بالاترین سطوح درباره بحران مصر و عمق آن دچار شگفتى و دستپاچگى شدند. هرچند که بحث مصر و این که مصر نیازمند اصلاح در مناسبات داخلى و مردم سالار است، یکى از بحث‌هاى زنده در دو سه دهه گذشته در بین پژوهشگران امور خاورمیانه در آمریکا و هم چنین سیاست گذاران بوده است، اما هیچ گاه واشنگتن چنین برداشتى نداشت که در مدتى به این کوتاهى و با این سرعت و با این عمق، بحرانى با این مقیاس در مصر شکل گیرد و دقت و ملاحظه اظهارات مقامات آمریکایى نشان دهنده این آشفتگى، دستپاچگى و تعجب و بهت بود. چند روز قبل از بحران و در مراحل اولیه آن، خانم کلینتون وزیر خارجه آمریکا، از مصر به عنوان یک کشور با ثبات نام برد، اما به مرور که اوضاع در قاهره و شهرهاى اصلى مصر اوج گرفت، لحن مقامات آمریکایى نیز عوض شد و اوباما از لزوم جلوگیرى از به کاربردن خشونت علیه تظاهرکنندگان مصرى صحبت کرد. جالب است که نیویورک تایمز در یکى از شماره‌هاى خود در اواخر هفته اول بحران مطلبى را منتشر کرد و در آن به تشریح ذکر کرد که موضع دولت اوباما ظرف بیست و چهار ساعت سه بار عوض شد. یعنى اول مسئله را جدى نمى‌گرفت، کم کم بحث را عمیق احساس کرد و پس از آن به سمت نیروهاى مردمى ‌حداقل در اظهارنظر تمایل پیدا کرد. ولى باز این  موضع هم دچار آشفتگى و اغتشاش شد. هم زمان با افزایش شدت و دامنه بحران سخن از لزوم انتقال قدرت به میان آمد. اما درباره انتقال قدرت هم شاهد اظهار نظر روشن و دقیقى نبودیم. در مرحله بعد از انتقال فورى صحبت شد. زمانى که بحران اوج خود را پشت سر گذاشت، مقامات آمریکایى از این که انتقال قدرت باید به آرامى‌صورت بگیرد، سخن گفتند. به طور واضح از واشنگتن صداهاى مختلف و متفاوتى به چشم مى‌خورد که به طور واضح نشان دهنده آشفتگى، دستپاچگى و اغتشاش در تصمیم گیرى دولت اوباما در مورد این بحران بود حلقه اى از بحران‌هاى پیوسته در کشورهاى منطقه است که از تونس شروع شده و تا برخى کشورهاى خلیج فارس هم ادامه یافته است.

آمریکا بعد از اینکه امیدهای خود را از ادامه حکومت مبارک از دست داد، تلاش کرد تا ساختار حکومت دست نشانده و طاغوتی مبارک را از طریق عمر سلیمان ادامه دهد. در حالى که عمر سلیمان یکى از پایه‌هاى اساسى حکومت مبارک بود.

بعد از پیگیری جدی اهداف انقلاب توسط مردم و مخالفت با حضور افراد سرسپرده مبارک، آمریکا تلاش کرده در ظاهر مخالفتی با خواسته انقلابی ها انجام ندهد. با توجه به نگرانی آمریکا از تاثیر تحولات مصر بر امنیت رژیم صهیونیستی، آمریکا تهدید کرد در صورت برهم خوردن توافقنامه صلح مصر با اسرائیل، کمک‌های مالی خود را به مصر که در حدود سالی۵/۱ میلیارد دلار است. قطع خواهد نمود در حقیقت آمریکا در گذشته مصر را از طریق یارانه یارانه کالا وابسته به خود کرده است که آن مبالغ را با تاراج ثروت بدست می آورد..هرچند آمریکا سرمایه گذارى عمده‌اى در مصر مخصوصا از زاویه نظامى ‌و راهبردی دارد و بدون مصر ترتیبات امنیتى آمریکا در منطقه دچار آسیب مى‌شود، اما در انقلاب مردم مصر، امکانات و اهرم‌هاى زیادى در اختیار آمریکا وجود ندارد و به نظر مى‌رسد که آمریکا بیشتر در پى موج سوارى است. آمریکا در عین حال که اهرم‌هاى لازم را در اختیار ندارد اما در پى گزینه‌هاى مشخصى است. به طور واضح، اولین و مطلوب ترین گزینه، حفظ ساختارا پیشین بود که با حذف مبارک و جایگزینى عناصرى مثل عمر سلیمان این هدف حاصل می شد. آمریکا در پیگیری این گزینه با مخالفت شدید انقلابی ها مواجه شد. پس از آن الگوی مطلوب ایالات متحده تبدیل به تلفیق عناصر و مولفه‌های نظام پیشین با نیروهای جدید گردید. این نظام ترکیبی و تلفیقی به گونه‌ای که انقلابی ها با گروه به اصطلاح تجدیدنظرطلب نظام گذشته زیر سقف دولت واحد جمع شوند تا جریان اسلامگرای مردم مصر نتواند در شکل‌گیری قدرت بعد از مبارک نقشی داشته باشد. http://www.mehrnews.com/

در آینده میان مدت و دراز مدت‌تر گزینه‌هاى دیگرى هم در مورد مصر براى آمریکا وجود دارد و این کشور سعی دارد از ابزارها و ساختارهایی مانند ارتش مصر که وابستگی آن به آمریکا قابل کتمان نیست، در جهت تأمین منافع خود استفاده نماید.[ علیرضارضائی،تحولات مصر و سیاست خارجی آمریکا، (۲۵/۴/۱۳۹۰)

این به آن معنا نیست که آمریکا بتواند به آن‌ها شکل دهد اما حداقل در مورد آن‌ها امکان بحث و گفت و گو شروع شده و دنبال مى‌شود.

۳٫ سوریه

آمریکایی‌ها در جریانات بیداری اسلامی هم به جای ادامه این حرکت‌ها در کشورهای دارای حکومت‌ مرتجع وابسته به آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل، سراغ کشورهایی که حکومت‌های یاری‌دهنده و کمک‌دهنده به نیروهای مقاومت در منطقه در آن حاکم بودند، رفتند که سوریه از جمله این کشورها است. درواقع آمریکا تلاش دارد با شبیه سازی قیام های مردمی سایر کشورهای منطقه در سوریه، این کشور را به سمت بحران پیش ببرد.

رهبر انقلاب اسلامی،آیت الله خامنه ای، شبیه سازی را یکی از طرحهای پیچیده آمریکا خواندند و با اشاره به حوادث سوریه افزودند: “امریکایی ها با تلاش برای شبیه سازی حوادث مصر، تونس، یمن و لیبی، در سوریه، سعی می کنند این کشور را که در خط مقاومت قرار دارد دچار مشکل کنند اما ماهیت حوادث سوریه با ماهیت حوادث دیگر کشورهای منطقه متفاوت است.”

ایشان افزودند: “جوهره بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، حرکت ضدصهیونیستی و ضد امریکایی است اما در حوادث سوریه، دست امریکا و اسرائیل آشکار است و«منطق و معیار ما ملت ایران» این است که هرجا به نفع امریکا و صهیونیسم شعار داده شود حرکت، انحرافی استروزنامه کیهان ،شماره ۱۹۹۶۳، ۱۱/۴/۱۳۹۰»

بر خلاف دیگر کشورها مانند بحرین که مقامات کاخ سفید سعی در جلوگیری و سرکوب جنبش های مردمی  داشتند و دارند، در سوریه سعی می کنند تا با تضعیف حکومت بشار اسد یکی از ستون ها محور مقاومت در برابر اسراییل را در منطقه از میان بردارند تا بعد از شکست های پی درپی در منطقه به یک پیروزی شیرین دست یابند تا شاید تلخی از دست دادن بهترین متحدان خود در منطقه را برای مدتی کوتاهی قابل تحمل کند.

کاخ سفید تا مدتی قبل سعی در القای این موضوع داشت که در اتفاق‌های اخیر سوریه دخالتی ندارد. دیدار سفیر آمریکا با خرابکاران در «حماه» بر خلاف عرف دیپلماتیک و تشویق آنها به ادامه خشونتها و تظاهرات غیرقانونی، با وجود ادعاهای گذشته سران کاخ سفید مبنی بر دخالت نکردن در حوادث سوریه، بر دوگانگی رفتار واشنگتن در تحولات منطقه صحه گذاشت و موضوع مداخله آمریکا در تحولات سوریه را کاملاً رسانه ای نمود. سفیر آمریکا همچنین به خرابکاران در «حماه» توصیه کرده بود از گفتگو با نظام سوریه خودداری کنند.

دستگیری یک تبعه آمریکایی در مناطق ناآرام، کمک شش میلیون دلاری آمریکا به یک شبکه تلویزیونی وابسته به مخالفان، تصویب قطعنامه در شورای امنیت برای مداخله در سوریه- که با مخالفت روسیه ناکام ماند- همگی از مواردی است که سردمداران کاخ سفید تاکنون برای استمرار این ناآرامی ها سرمایه گذاری کرده اند تا از این طریق بستر سرنگونی رئیس جمهور مردمی این کشور را فراهم سازند.« قلندریان، ۱۳۹۰٫» اگرچه تاکنون تلاشهای آنها با وجود سرمایه گذاری فراوان رسانه ای و مالی و حقوقی، بی نتیجه مانده است.با توجه به شرایط کشورها، شیوه برخورد آمریکا با آنها متفاوت است. در بحرین قدرت سخت افزاری و در سوریه قدرت نرم افزاری اعمال می شود. . «عسگرخانی گفتگو با رجانیوز /۱۳۹۰)

کاخ سفید که در ابتدا سعی کرده بود با سکوت خود؛ موضع عدم دخالت در امور داخلی سوریه را به نمایش بگذارد و فقط از بشار اسد بخواهد طرفداران غربی را در حکومت وادار کند، پس از بغرنج تر شدن تحولات سوریه، آمریکا سکوت خودرا شکسته و صراحتا بشار اسد را تهدید می‌کند. این تهدیدات ابتدا با تحریم مقامات ارشد سوریه آغاز شد و هر روز نیز دامنه اش وسیع تر می شود.

آمریکا به صورت مستقیم درتلاش است با حمایت از عناصر مسلح که به اقدامات خشونت بار در مناطق مختلف سوریه دست می زنند، اوضاع را متشنج تر کند  مقاله، المفتاح، /۱۳۹۰)

همچنین ایالات متحده آمریکا در حال توسعه روابط با آن دسته از مقام های سوری است که خواهان تغییر نظام حاضر در کشور هستند، همچنان که “ویکتوریا نولاند” از مقامات رسمی آمریکایی تصریح کرده است: “ما شروع به گسترش روابط با آن دسته از مقامات سوری هستیم که درخواست تغییر نظام کشور چه داخلی و چه خارجی را دارند« فتنه نظامی آمریکا در سوریه ۲۴/۸/۱۳۸۹)»

در واقع برای طراحی و پیشبرد این توطئه در سوریه یک جبهه بین‌المللی تشکیل شد که از آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل تا گروه چهارده مارس لبنان، نیروهای مرتجع پادشاه اردن، شورای همکاری خلیج فارس و بندر بن سلطان دبیر شورای امنیت ملی عربستان (که یکی از تند ‌ترین سعودی‌ها و همکار سی‌آی‌ای است) در آن فعال هستند.

از مجموعه فعالیت‌های این سه گروه که اکثراً از خارج سوریه در حال مدیریت و هدایت شدن هستند برمی‌آید که هدف اصلی آن‌ها ساقط کردن حکومت بشار اسد نیست، بلکه تضعیف این حکومت تا آن حدی است که تسلیم بشود و امتیاز بدهد،چراکه اگر بخواهند به آشوب ها در کشور سوریه دامن بزنند ممکن است نهایتا نیروهای دیگری در این کشور به قدرت برسند که این به نفع اسرائیل نخواهد بود.«مقاله، اختلاف آمریکا و اسرائیل بر سر سوریه ،(۱۴/۴/۱۳۹۰) ادرواقع آن‌ها نمی‌خواهند حکومت اسد سرنگون شود، چراکه حکومت حافظ اسد و به دنبال آن بشار اسد ایجادکننده حدود چهل سال ثبات در سوریه بوده است و این در کشوری مثل سوریه با تنوع قومیت و قبیله‌‌ها متعدد بسیار سخت است.«. مقاله،‌ الحسینی، ۱۳۹۰)»

در مجموع باید گفت هدف آمریکا در سوریه در درجه اول برای تضعیف جریان مقاومت در منطقه و در درجه دوم فشار بر حکومت بشار اسد برای وادار کردن او به اصلاحات جدی در سوریه از جمله قطع رابطه با ایران، قطع کمک به حزب‌الله و بیرون‌راندن نیروهای فلسطینی که در سوریه است، هم چنین به رسمیت شناختن اسرائیل و بستن قرارداد صلح با این حکومت می باشد.

نتیجه

یکی از نکات و مسائل مهمی که در خصوص تحولات و قیام ملت های منطقه به آن اشاره می‌شود، غیر قابل پیش‌بینی بودن این تحولات در دوره زمانی کنونی بود که به خصوص برای آمریکا، نوعی شکست اطلاعاتی محسوب شد. نکته حائز اهمیت در مورد این انقلاب ها این بود که خواسته های مردم در سطح مسائل اقتصادی باقی نماند و با زیر بنایی اسلامی به حوزه های دیگر از جمله حوزه های سیاسی و اجتماعی تسری یافت. آمریکا که از تحولات کشورهای منطقه شگفت زده شده بود از این زمان به بعد سعی کرده با سوار شدن بر موج تحولات در این کشورها و انحراف مسیر انقلاب ها، راهبرد ها و طرح هایی را بر اساس اولویت های منافع ملی خود برای مدیریت اوضاع خاورمیانه و شمال آفریقا طراحی و اجرا نماید. البته سیاست های ایالات متحده امریکا فاقد الگوی واحد در همه کشورهاست. این سیاست ها و طرح ها عبارتند از:

  1. حمایت از جابه جایی مهره ها برای حفظ متحدان

آمریکا در اولین طرح خود پس از آغاز جنبش های مردمی در کشورهای خاورمیانه، ضمن حمایت از متحدان خاورمیانه ای خود اعلام کرد که حکام کشورهای عربی منطقه به سرعت باید در مسیر ایجاد جا به جایی مهره های دست نشانده گام بردارند. بر این اساس، آمریکا خواستار ایجاد تغییراتی در دولت‌ از طریق تغییر نخست‌وزیر و برخی اعضای کابینه و همچنین اعطاء آزادی ها و حقوق سیاسی- مدنی محدود و با حفظ روابط استعماری و ساختار های طاغوتی  در این کشورها شد. آمریکا امیدوار بود با این اقدامات بتواند موج نارضایتی مردمی را کاهش داده اوضاع را مهار کند که موفق نشد

  1. حفظ بدنه وابسته نظام های ساقط شده

در مرحله بعد و پس از مشاهده سقوط بن علی و حسنی مبارک غربی ها و در راس آنها آمریکا کوشیدند تا بقایای حکومت های دست نشانده خود را حفظ نموده مهره های هم فکر و هم سو با غرب را به عنوان گزینه جایگزین مطرح نمایند حمایت آمریکا از دولت موقت تونس و نخست وزیری عمر سلیمان و شورای نظامی حاکم بر مصر در این راستا انجام می گرفت که با استعفای محمد الغنوشی از ریاست دولت موقت تونس و تحت فشار قرار گرفتن شورای نظامی حاکم بر مصر در پی ادامه اعتراضات مردمی آمریکا ناچار شد تا طرح فرسایشی کردن روند انقلاب را برای فرونشاندن موج اعتراضات مردمی در تونس و مصر که دچار نوعی خلاء قدرت شده بودند به کار بگیرد.

  1. فرسایشی کردن روند انقلاب ها

آمریکا طرح فرسایشی کردن روند انقلاب ها را با هدف کاهش سرعت تحولات و پایین آوردن روحیه انقلابی مردم و نهایتاً مهار موج خشم و اعتراض آنان طراحی و اجرا نمود.

در این طرح کشورهای خاورمیانه به دو دسته تقسیم می شوند و در واقع یک طرح در مرحله اجرا به دو شکل متقاوت در دستور کار قرار می گیرد. دسته اول کشورهایی همچون مصر و تونس که همانطور که گفته شد دچار خلاء قدرت سیاسی شده بودند و جریان انقلابی مردم توانسته بود حکومت های این کشورها را ساقط نماید و در پی کسب دستاوردهای بیشتری در جهت تحقق اهداف انقلاب هایشان تلاش می کردند. آمریکا فرسایش نرم را که عمدتاً در حوزه سیاسی شکل می گیرد برای این کشورها مد نظر قرار داد بدین طریق که تلاش کرد با حفظ بدنه حکومت ساقط شده و با بر سر کار آوردن مهره های وابسته،دوران انتقالی را در این کشورها به سمت و سوی دلخواه خود سوق داده و کاری کند که خشت اول ساختار دولت های آینده این دسته از کشورها را به نحوی قرار دهد که به راحتی بتواند طی یک فرآیند کوتاه مدت منافعش را تامین نماید. به عنوان مثال در فرآیندی که مصر در حال طی کردن آن است اجرای این طرح را به وضوح می توان مشاهده نمود. طرحی که از سقوط حسنی مبارک، قدرت در اختیار شورای عالی نظامی مصر به ریاست سر لشکر محمد حسین طنطاوی قرار گرفت، شخصی که از دید آمریکا بهترین گزینه برای دوران پس از مبارک در مصر بود زیرا از یک سو حضورش در جنگ های شش ‌روزه ۱۳۴۶ و مهر ماه سال ۱۳۵۲ مصر و اسراییل باعث مقبولیت او در میان عامه مردم و انقلابیون می شد و از سوی دیگر گرایش او به آمریکا موجب می شد تا مجری خوبی برای طرح ها و سیاست های آمریکا در مصر باشد او پس از رسیدن به قدرت ضمن اعلام پایبندی مصر به کلیه معاهدات پیشین که تامین کننده خواست آمریکا و اسرائیل بود اعلام کرد که شورای عالی نظامی تا شش ماه آینده فرآیند واگذاری قدرت و تدوین قانون اساسی را مدیریت می کند. با قرار گرفتن قدرت در دست شورای عالی نظامی شاهد معدوم شدن اسناد محرمانه و مهمی در مورد مناسبات مصر در دوران مبارک با آمریکا، غرب و اسرائیل و همچنین رفت و آمد مقامات بلند پایه غربی به مصر برای اثرگذاری بر روند دولت سازی پس از سقوط مبارک بودیم که به نظر می رسد این روابط و رفت وآمدها به شکل پنهانی همچنان ادامه یابد و غربی ها به مداخله موثر خود در مصر با هدف حفظ منافع اسرائیل و خودشان ادامه دهند. از طرفی آمریکا اهرم کمک مالی به مصر را نیز در دست دارد و دولت آینده را تهدید نموده اگر مشکلی در موافقتنامه صلح مصر با اسرائیل و منافع آمریکا بوجود آید، آمریکا ارسال این کمک ها به مصر را قطع خواهد نمود.

و اما دسته دوم، کشورهایی را شامل می شود که حکومت هایشان همچنان در برابر خواست مردم مقاومت کرده برای بقای خود می جنگند. آمریکا فرسایش سخت را که مبتنی بر نشان دادن چراغ سبز برای به کار گیری ابزار نظامی در مقابله با معترضان از سوی حکام این کشورها است اعمال می کند به عبارت دیگر آمریکا «سیاست صبر و انتظار و سکوت در قبال سرکوب مردم » را در قبال تحولات کشورهایی همچون بحرین در پیش گرفته است. در کشورهایی مثل یمن نیز بعد از ناامیدی از حکومت علی عبدا… صالح، با حفظ ساختار سیاسی قبلی، در پی جانشینی فرد مورد نظر خود به جای علی عبدا… صالح می باشد.

  1. بحران سازی در منطقه علیه جبهه مقاومت

طرح دیگر آمریکا را تخریب روابط کشورهای منطقه و نیز بحران سازی در کشورها تشکیل می‌دهد. آمریکا با شبیه سازی قیام های تقلبی و بدلی در سوریه با هدف ایجاد شورش و نا امنی و بحران‌سازی در این کشور،  تضعیف و مقابله با جریان مقاومت، در منطقه را دنبال می کند. آمریکا با این تحرکات سعی دارد ضمن تضعیف جبهه مقاومت از ادامه یافتن روند کنونی تحولات در خاورمیانه جلوگیری کند

  1. الگو سازی برای فرآیند دولت سازی پس از دوران گذار

از آنجا که لیبرال دموکراسی آمریکایی و غربی الهام بخشی خود را برای مردم خاورمیانه و کشورهای عربی از دست داده است. آمریکا می کوشد تا ترکیه کشور دست نشانده آمریکا و در تصرف کمپانی های غربی را به عنوان الگوی یک کشور مسلمان دموکراتیک و سکولار که متحد راهبردی اسرائیل، آمریکا و غرب است برای ملتهای منطقه معرفی کرده و از این طریق بر فرآیند دولت سازی در این کشور اثر بگذارد و الگوی ایران اسلامی را دست نیافتنی و نا مقبول  جلوه دهد.

  1. مداخله نظامی،سرکوب، تجزیه

مداخله نظامی آخرین گزینه پیش روی آمریکا و کشورهای اروپایی برای حفظ منافع خود در خاورمیانه است طرح  مداخله نظامی برای سرکوب جنبش های مردمی  که در مواجهه با بحران لیبی از سوی آمریکا و متحدان اروپایی اش در پیش گرفته شده جبهه سومی را به روی این کشورها در منطقه باز می کند که نتیجه آن بالا رفتن سطح درگیری غرب در خاورمیانه و افزایش هزینه های نظامی آنها خواهد بود. که این مسئله با توجه به بحران اقتصادی غرب نشانگر اهمیت لیبی برای غربی هاست.

اما آنچه قطعی است این است که غرب و آمریکا قادر به توقف سیر اسلام خواهی و استکبار ستیزی و استقلال خواهی و به زیر کشیدن حکومت‌های طاغوتی موروثی و خودکامه وابسته به بیگانگان و استعمار گران نیستند. ممکن است تحرکات آمریکا در یمن، لیبی، مصر، اردن و عربستان و حتی در بحرین سرعت موتور حرکت انقلاب‌های مردمی ‌را کُند کند و یا موانعی در آن ایجاد شود، اما بیداری اسلامی یک مسیر قطعی است که تا پیروزی نهایی و تشکیل امت یکپارچه اسلامی ادامه پیدا خواهد کرد.

منابع و پی نوشت ها:

  • آرنت،هانا؛ انقلاب، ترجمه­ی عزت­الله فولادوند، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۱،
  • آمریکاسوریه را به آشوب می کشد تا قیام ها ی منطقه را منحرف کند، روزنامه کیهان ،شماره ۱۹۹۶۳، ۱۱/۴/۱۳۹۰»
  • انقلاب تونس؛ریشه­ها و پیامدها، (۱۸/۱۱/۱۳۸۹)، از: http://www.zakaryarahel.com/
  • اختلاف آمریکا و اسرائیل بر سر سوریه ،(۱۴/۴/۱۳۹۰) از: http://www.jahannews.com/
  • پایان دوران نفوذ آمریکا در مصر، خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه لوموند. (۱۳۸۹/۱۱/۲۳)
  • تونس: تظاهرات ضمخمه ضد الحکومه… و مذکره توقیف دولیه بحق بن علی»، الحیاه، ۲۷ ینایر ۲۰۱۱٫
  • جمعی از نویسندگان؛ انقلاب اسلامی، قم، معارف، ۱۳۷۹، چاپ هشتم،
  • خلف المفتاح،ارتباط آمریکا با افراد مسلح در سوریه، (۱۸/۴/۱۳۹۰)
  • سمیه مروتی .بررسی رویکرد اتحادیه اروپا به خاورمیانه ؛ بازیگر سوم
  • علیرضارضائی،تحولات مصر و سیاست خارجی آمریکا، (۲۵/۴/۱۳۹۰) از: http://politico.blogfa.com
  • غلام رضا قلندریان، رفتار مداخله جویانه آمریکا در قبال سوریه، روزنامه قدس، ۱۹/۴/۱۳۹۰٫»
  • فتنه نظامی آمریکا در سوریه ۲۴/۸/۱۳۸۹)
  • فرهنگ دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶، به نقل ا ز: شناخت انقلاب اسلامی و ریشه­های آن، بادامچیان، اسدالله، دانشگاه آزاد، تهران،۱۳۷۴، چ چهارم،
  • متن طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا. مترجم: محمدعلی عسکری منبع: روزنامه شرق(وی‍‍ژه نامه نوروز۱۳۸۳،
  • مطهری، مرتضی؛ پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، صدرا، ۱۳۶۷،
  • محمد مهدی تقوی،کالبدشکافی انقلاب ۲۲ بهمن مصر، روزنامه وطن امروز، ۶/۲/۱۳۹۰
  • محمدعسگرخانی(درگفتگویی تفصیلی با رجانیوز)، انقلابهای منطقه واکنشی است به ساختار نظام بین الملل، (۲۵/۴/۱۳۹۰) از: http://www.rajanews.com»
  • محمدصادق‌ الحسینی، بررسی طرحی نظام سلطه بر این تحولات سوریه (۲۰/۴/۱۳۹۰)
  • http://www.mehrnews.com/
  • http://www.mellatonline.ir
  • http://www.rasekhoon.net
  • http://www.tariqramadan.com
  • http://hamshahrionline.ir






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد