صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا






کارت تبریک نوروز ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ با عکس امام خمینی(ره) + تصاویر

عظمت و شخصیت حضرت امام (ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات […]

کد خبر : 8404 | 9:50 ق.ظ | ۲۷ اسفند , ۱۳۹۴

امام خمینی51

عظمت و شخصیت حضرت امام (ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود.

عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیقه نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی،‌ قطره‌ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل های آینده، جاری می شود.

“محمد حسین رحیمیان” نویسنده کتاب “یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره” می‌نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری،‌ در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می‌آید باز هم قطره ای است از دریا!

آنچه در زیر می‌آید هرگز نمی‌تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه‌ای است از داستان آشنایی “محمد حسن رحیمیان” و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره ای  است که از دیگران شنیده است.

مداد پاک کن، کلیشه عکس امام(ره)

با آغاز نهضت و درخشش و محبوبیت حضرت امام(ره)، چهره ملکوتیایشان بر صفحه دلها نقشی پایدار یافت و عکس نورانی‌اش زینت بخش کوی و برزن و بزم یاران شد ولی بعد از دستگیری امام(ره) رژیم تلاشی گسترده را برای محو آثار و تصاویر و نام امام(ره) آغاز کرد و متقابلا عکس و نام امام(ره) به یکی از مهمترین شعارهای نهضت تبدیل شد.

دستگاه های اطلاعاتی و پلیسی رژیم ستمشاهی، تمام چاپخانه ها و عکاسی ها را به منظور جلوگیری از چاپ عکس و آثار امام(ره) به شدت زیرنظر قرار دادند و عکس های موجود نیز در همه جا به وسیله عناصر رژیم برچیده شد.

در این شرایط خداوند متعال حقیر را برای نشر تصویر امام(ره) به روشی دیگر رهنمون شد و با توجه به عدم دسترسی به امکانات فنی پیشرفته به ساختن کلیشه تصویر امام(ره) به شیوه ذیل توفیق یافتند:

با توجه به اینکه مهارت چندانی در نقاشی صورت نداشتم، با استفاده از عکس طبیعی امام(ره) روی عکس را به همانگونه که بود با خودنویسی رنگ آمیزی کرده و مداد پاکنی را با همان اندازه بعد از نم زدن، روی عکس می‌چسباندم و بعد زا جدا کردن،  عکس امام(ره) روی پاک کن نقش بسته بود سپس با نوک تیغ قسمت‌هایی را که باید سفید باشد می کندم و بدینگونه کلیشه نسبتا مطلوبی از عکس امام(ره) ساخته شد و با استفاده  از استامپ به آسانی عکس ها تکثیر می شد و البته روی دیوار گچی و سیمانی صیقل شده و نیز روی دیوار رنگ روغنی دار خیلی خوب منعکس می شد و محو کردن آن بسیار مشکل شود.

با تعدد ساخت این کلیشه ها کم کم مهارت یافتم لکن مشکل اصلی نداشتن پاک کن بزرگ و پول خرید آن بود که وقتی مرحوم آیت الله ربانی  شیرازی اطلاع یافت با هم به بزرگ ترین لوازم التحریر فروشی قم رفتیم و ایشان تمام مداد پاک کن‌های موجود را خرید و در اختیارم قرار داد و تدریجا در اختفا و به گونه ای که حتی نزدیک ترین دوستانم مطلع نشوند آنها را به کلیشه تبدیل می کردم و جهت بهره برداری و توزیع به شهرستان ها به ایشان تحویل می دادم و بدین وسیله در سطح کشور تصویر حضرت امام(ره) بر در و دیوار روی اسکنانس‌ها و پرچم‌ها نقش بست و متاسفانه در برخی شهرستان ها افرادی نیز در این رابطه دستگیر و شکنجه شدند.

نمونه‌ای جالب از استفاده از این روش این بود که در عصر یک روز بحرانی در قم که دهها کماندوی مسلح و سپر به دست سایه ای از رعب و وحشت در میدان آستانه گسترده بودند  و کیوسک وسط میدان مقر افسران و فرماندهان انتظامی و امنیتی بود با مهارت و در یک لحظه به هنگام عبور از کنار کیوسک با همان کلیشه که چند لحظه قبل در دالان مدرسه فیضیه آن را با زدن روی استامپ آماده کرد بودم دیواره کیوسک را به عکس امام(ره) مزین کردم و بعد از چند دقیقه که مامورین متوجه شدند جمعیت ناظر بودند که افسران با چه اضطرابی تلاش می کردند تا با آب و مواد شوینده تصویر را محو کنند و به همین شیوه امکنه مختلف و از جمله تمام ستون ‌های شبستان مسجد اعظم ظرف چند دقیقه دور از چشم مامورین به صدها عکس امام(ره) آراسته شد و چشم دوستان را روشن و اعصاب دشمنان را متشنج کرد و…

کارت تبریک

قبل از آن نیز در زمانی که حضرت امام(ره) دوران حبس و حصر را در تهران می گذراندند، به مناسبت نوروز سال ۴۳ برای اولین بار کارت تبریکی با عکس حضرت امام(ره) به وسیله اینجانب طراحی و تهیه شد که مورد استقبال وسیع قرار گرفت و طی مدت کوتاه صدها هزار نسخه از آن مخفیانه تکثیر و با کمک و همت دوستان مبارزی همچون مرحوم شهید قریشی خمینی و آقای کروبی در سراسر کشور توزیع شد.

در این کارت تبریک دو مضمون جالب به کار  رفته بود: یکی استفاده از آیه : “رب السجن احب الی مماید عوننی الیه” به تناسب زندانی بودن حضرت امام(ره) و تشابه با حضرت یوسف در این زمینه و دیگری این بیت شعر:

بود آن روز بر ما عید مطلق
که در جنبش درآید پرچم حق!

که دلیل انتخاب این بیت و حتی اینکه از کجا آن را پیدا کرد م و علت تداعی آن برایم نامعلوم و ناشناخته ماند تا حدود پانزده سال بعد که انقلاب به پیروزی رسید و در یوم الله و عید واقعی بیست و دوم بهمن ۵۷  که پرچم حق به اهتزاز درآمد تازه تنبیه و تنبهی شد که

“ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی”

در سال بعد نیز یعنی نوروز ۴۳ که حضرت امام(ره) به ترکیه تبعید شده بودند کارت تبریک دیگری را تهیه کردم که آیات متناسب با حضرت امام(ره) و تبعید ایشان و قضیه کاپیتولاسیون را همراه با اشعاری که زبان حال علاقمندان و عاشقان مهجور بود در آن گنجانده بودم.

کارت تبریک نوروز ۱۳۴۳ که امام(ره) زندانی بودند.

کارت تبریک نوروز ۱۳۴۴ که امام(ره) در تبعید بودند.

از آنجا که در این سال امکان چاپ تقویم با عکس حضرت امام(ره) نبود متن تقویمی را که تصویر آن ملاحظه خواهد شد همراه با عکس حضرت امام(ره) خطاطی کردم و  در یکی از عکس‌هایی قم تکثیر و سپس توزیع گردید.

عکس دیگری را در  همان سال همراه با زیر نویس عربی و انگلیسی که متن آن را مرحوم آیت الله ربانی شیرازی جهت توزیع در مکه مکرمه فراهم کرده بود خطاطی کردم و در مراسم حج تکثیر و توزیع گردید و ظاهرا این اولین عکسی بود که از امام(ره) در راستای تبلیغ نهضت اسلامی در کنگره بزرگ حج توزیع شد.

هر چند بیان این بخش از مطالب از آن جهت که ربطی به اینجانب دارند برایم ناپسند بود اما از آن جهت که مشتمل بر گوشه ای هر چند ناچیز از جریانات نهضت است ناگزیر از طرح آنها شدم و به هر حال بنده بعد از چند بار دستگیری کوتاه مدت سرانجام در تابستان سال ۴۴ تحت تعقیب شدید قرار گرفتیم  و بعد از مدتی اختفا در قم و تهران و اصفهان، مخفیانه  به عراق گریختم و توفیق سال‌ها مجاورت در عتبات عالیات و زندگی در خدمت حضرت امام(ره)، در نجف اشرف، نصیبم شد و بی گمان این سعادت و توفیق که تا لحظه رحلت امام(ره) ادامه یافت، جایزه و تفضلی بود از سوی خدای منان، در همین دنیا و در امتداد همان هدایت‌ها و الطاف الهی در زمان  کودکی و نوجوانی.

چشم گریان

امام(ره) مظهر صلابت و استواری بود، ولی برای آدمهای یک بعدی و کسانی که از اسلام و ایمان به خدا دور هستند، شاید قابل تصور نباشد که یک انسان در عین صلابت و استواری در راه هدف و نیز سرسختی و انعطاف ناپذیری در برخورد با موانع و دشمنان چگونه می‌تواند در بعدی دیگر، مظهر رقت قلب، عاطفه و محبت باشد.

راز و نیازها و مناجاتها و تهجدهای امام(ره) کاملا مخفی و دور از چشم دیگران بود. با این همه در برخی موارد که نمی‌شد مخفی کرد آنچه دیده‌اند و دیده‌ایم، بسیار عجیب است: انسانی که در مرگ فرزند عزیز و ارشدش گریه نکرد و فقط وقتی مطلع شد، گفت: «انا لله و انا الیه راجعون».

همین امام(ره) را کسی ندیده است که ذکر مصیبت امام حسین(علیه‌السلام) و یا حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) و دیگر ائمه معصومین (علیه‌السلام) را بشنوند و گریه نکنند.

یک روز به مناسبت شهادت یکی از ائمه (علیه‌السلام) را بشنوند و گریه نکنند.

یک روز به مناسبت شهادت یکی از ائمه (علیهم‌السلام)، چند نفر برای خواندن دعای توسل، به اتاق امام(ره) رفتیم. همه رو به قبله نشستند و شروع به دعا کردند بعد از شروع، امام(ره) وارد شدند و در صف نشستند و همراه با همه دعا خواندند. در ضمن دعای توسل، یکی از آقایان ذکر مصیبت مختصری کرد.

دعای توسل، یکی از آقایان ذکر مصیبت مختصری کرد. با آنکه ذاکر، روضه خوان ماهری نبود و با حضور امام(ره) دستپاچه شده بود و صدایش هم مرتعش و بریده‌بریده بود، اما همین که شروع به روضه کرد- با آنکه هنوز مطلب حساسی را بیان نکرده بود امام(ره) چنان گریه کردند که شانه‌هایشان به شدت تکان می‌خورد، بنده وقتی زیرچشمی به سیمای امام(ره) نگاه کردم، دانه‌های متوالی اشک را که از زیر محاسن معظم‌له روی زانوهایشان فرو می‌ریخت دیدم. چند لحظه‌ای طول نکشید که یکی از نزدیکان از زاویه‌ای که امام(ره) نبیند، به ذاکر اشاره کرد که روضه را قطع کن. زیرا این گریه‌ی شدید، ممکن بود خدای ناکرده بر قلب مبارک امام(ره) اثر بگذارد.

امام(ره) در مدتی که در نجف اشرف بودند، در تمام شبهای شهادت معصومین (علیهم السلام) در منزلشان ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) این برنامه سه ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام‌‌الله‌علیها) این برنامه سه شب ادامه داشت. آن گریه کردن و اشک ریختن بدون استثنا در همه این روضه خوانیها وجود داشت.

افراد معمولی در مقام ذکر مصیبت و اولیاء حق، معمولا بیشتر از آنکه از یاد مصیبت متاثر شوند تحت تاثیر شرایط جنبی مانند صوت غم‌انگیز و مهارت سخنوری گوینده و گریه و تباکی دیگران قرار می‌گیرند و حالی پیدا می‌کنند، اما در مورد امام(ره) دفعات مکرری را دیدم علی‌رغم آنکه هیچ یک از شرایط جنبی مذکور وجود نداشت، به محض اینکه ذاکر السلام علیک یا. . . را به زبان می‌آورد اشک ایشان جاری می‌شد و به شدت می‌گریست و در واقع گریه امام(ره) بود که در این مجالس بی‌ریا هر دل سنگی را به یاد مصائب اولیاء خدا و ائمه طاهرین ذوب می‌کرد و باشکوه‌ترین شور و حال معنوی را در بزم عاشقانه خود پدید می‌آورد.

دیگر از ساقی نشان باقی نبود
زانکه آن می‌‌خواره جز ساقی نبود
خود به معنی باده بود و جام بود
گر به صورت رند درد آشام بود
برنامه تشرف به زیارت






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد