حجتالاسلام والمسلمین رحمتالله قائمی روحانی مبارز گیلان و پدر شهیدان محمد و زینالعابدین قائمی عصر دیروز دار فانی را ودا گفت. ایشان از دوستان و همرزمان شهید سید یونس رودباری بود که از این شهید و دوران مبارزه خاطرات فراوانی دارد. در جریان دیدار وی از مزار شهید سید یونس رودباری، با ما درباره اولین […]
کد خبر : 12588 | 8:12 ق.ظ |
۷ آبان , ۱۳۹۳
حجتالاسلام والمسلمین رحمتالله قائمی روحانی مبارز گیلان و پدر شهیدان محمد و زینالعابدین قائمی عصر دیروز دار فانی را ودا گفت. ایشان از دوستان و همرزمان شهید سید یونس رودباری بود که از این شهید و دوران مبارزه خاطرات فراوانی دارد. در جریان دیدار وی از مزار شهید سید یونس رودباری، با ما درباره اولین شهید انقلاب اسلامی و نقش وی در آغازین روزهای نهضت اسلامی حضرت امام(ره) گفتگویی داشتند که با هم می خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم. اینجانب رحمت الله قائمی فرزند محسن متولد گیلان شهررودسر، ساکن قم، متولد ۱۳۱۵ پدر شهیدان زینالعابدین و محمد قائمی. سال ۱۳۳۴ وارد حوزه علمیه قم شدم از همان ابتدا و شکلگیری نهضت، سال ۴۰ با فرمان حضرت امام خمینی(ره) بنده هم مثل بیشتر طلبهها و مردم ایران به مبارزه با طاغوت و طاغوتیان پرداختم. در آن زمان طلبه بودم و درس سطح مانند رسائل و مکاسب را نزد اساتید بزرگ میگذراندم و در درس حضرت امام خمینی(ره) در مسجد اعظم نیز چون به ایشان علاقه داشتم با توجه به سنگینی درسشان، که فکر کنم اسفار بود شرکت میکردم و به خاطر علاقه و دیدار با حضرت امام مطالب را یادداشت میکردم .
در استان گیلان با آیتالله محفوظی، آیتالله محمدی گیلانی، حجتالاسلام والمسلمین نصرتی امام جماعت سلمانشهر و مرحوم حجتالاسلام سیدحسن سجادی رودسری همکاری بسیار نزدیکی داشتم. و همچنین با شهید حجتالاسلام سیدیونس رودباری، شهید مدرسه فیضیه تعامل و دوستی داشتم. بیشتر تأمل و راهنمایی ایشان در پخش اعلامیهها و رسالههای حضرت امام خمینی(ره) بود که به اشکال مختلف به دست ما میرسید زیرا شهید سیدیونس در پخش اعلامیه و رسالههای حضرت امام شجاع و متبحّر بود. ایشان از افرادی بودند که بسیار به حضرت امام خمینی(ره) نزدیک بود و از محضر ایشان تلمذ میکرد و ارادت ایشان به حضرت امام به حدیّ بود که از هر فرصتی برای تبلیغ و انتشار افکار و اهداف حضرت امام استفاده میکردند و عمده فعالیت این شهید بزرگوار نیز در همین زمینه بوده است و نقش بسزایی در پخش اعلامیهها و رساله حضرت امام داشتند.
البته ملاقاتهای شهید سیدیونس با حضرت امام به علت خفقان موجود در آن زمان کاملا محرمانه و مخفیانه و با راهنمایی امام خمینی(ره) بود و واقعا پیروی از ولایت مطلقه فقیه در خون و پوست این شهید عزیز بود.
از خصوصیات بارز اخلاقی ایشان میتوان به شجاعت این شهید بزرگوار اشاره کرد که بدون هیچ ترسی هر لحظه در راه انقلاب خود را به خطر میانداخت ازدیگر خصوصیات ایشان تقوای این بزرگوار بود که سعی داشتند از هر فرصتی برای انجام فرایض دینی استفاده کنند و دیگران را نیز به این کار تشویق میکردند و نیز بسیار خوش اخلاق و صبور بودند و انسان در کنار ایشان احساس آرامش میکرد، یکی از خاطرات که هیچوقت فراموش نمیکنم، بعدازظهر دوم فروردین بود که مجلس سوگواری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) با حضور آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار گردید. البته علت این عزاداری این بود که روحانیت بیدار و در رأس آن حضرت امام خمینی(ره) در اعتراض به اصلاحات شاهانه و ضداسلامی شاه با عنوان انقلاب سفید، گرد هم آمده بودند. شاه مصمم به سرکوبی این اعتراض در روز دوم فروردین، مصادف با شهادت امام جعفر صادق(ع) بود و ضمنا اطراف مدرسه فیضیه، میدان آستانه تعداد زیادی از مأمورین شهربانی و کماندوها با وسایل و تجهیزات کامل آماده برای حمله به مدرسه فیضیه بودند. در این مجلس سوگواری جمعیت خیلی زیادی آمده بودند.
قشرهای مختلفی شرکت داشتند حتی قیافههای مرموز و غیرعادی مانند ساواکیها هم در لباس کارگر و کشاورز وارد مدرسه فیضیه شده بودند که از چهرههایشان شرارت و بیرحمی وهرزگی مشخص بود و دربین مردم جلب توجه میکرد. اول اینها با فرستادن صلواتهای بیجا برای آشفته ساختن مجلس وارد عمل شدند. این مجلس سوگواری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) از طرف آیتالله گلپایگانی و سخنران آن واعظ معروف قم مرحوم حجت الاسلام والمسلمین انصاری بود.
ناگفته نماند: که مدرسه فیضیه مرکزی برای مبارزه سیاسی فعالیتهای اجتماعی حضرت امام خمینی(ره) و پناهگاه طرفداران انقلاب و محلی برای اجتماعات سیاسی بر علیه شاه بود. نیروهای کماندو و مأمورین شهربانی و شاهپرستان از صبح روز دوم فروردین وارد قم شده بودند و کسی نمیدانست که این افراد برای ریختن خون پاک مبارزین و روحانیت وارد قم شدهاند.
خلاصه در یک ساعت بعدازظهر به مدرسه فیضیه حمله کردند با سلاح گرم و با زنجیر، چوب دستی میله آهنی، پنجه بوکس و شاخههای درختان داخل مدرسه فیضیه را شکستند و به طلاب بیدفاع با بیرحمی تمام حمله کردند و تعدادی به سختی مضروب و مجروح شدند و سپس از حیاط مدرسه به داخل حجره طلبهها رفتند و لباسها، کتابها، حتی قرآن، مفاتیح را به حیاط مدرسه فیضیه ریختند و سپس به آتش کشیدند اینها که به این شکل حمله کردند و من شاهد آن بودم اصلا مسلمان نبودند و بعد از آن به طبقه بالای مدرسه فیضیه رفتند و از آنجا طلبهها را میگرفتند و با سرعت از پلهها به سمت پایین میکشیدند که سر طلبهها به پلهها میخورد که در طبقه بالا با اینجانب و شهید سید یونس و تعدادی از روحانیون و طلاب دیگر درگیر شدند و این از خدابیخبران چند نفر را هم از پشت بام فیضیه به رودخانه که کنار مدرسه فیضیه بود انداختند که از سرنوشت آنها خبری ندارم و در این میان سید یونس رودباری ، این طلبه جوان و شجاع وبا ایمان و اعتقادات قوی ، تا آخرین لحظه در راه رسیدن به آرمانهای امام خمینی(ره) تلاش کردند و در این راه مجروح شدند و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. اینجانب پس از مشاهده این صحنه در این درگیری هولناک و وحشتناک به ناچار با اسلحه سرد به ساواکیها حمله کردم و یکی از آنها را به درک واصل کردم و در نهایت از ناحیه سروصورت و زانو مجروح شدم و مدتی بستری بودم که حضرت امام(ره) از بستری شدن من با خبرشدند که آیتالله محمدی گیلانی را جهت عیادت به منزل ما فرستاد و مبلغ ۷۵ تومان پول از طرف حضرت امام(ره) به اینجانب دادند. این درگیری هولناک در ساعت ۷ بعدازظهر به پایان رسید.
این جریان در واقع یکی از کانونهای مهم و اصلی شکلگیری نهضت امام خمینی (ره) و مبارزات علیه رژیم شاه بود. واقعه حمله کماندوهای رژیم شاه به مدرسه فیضیه آن هم در سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) یکی از خاطره های تلخ در دوران مبارزه اینجانب است و ریشه و سرمنشأ بسیاری از رخدادهای سیاسی در پیشبرد اهداف انقلاب میباشد که باخون امثال سیدیونسها آبیاری شد.