صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا






مردم سالاری دینی از دیدگاه شهید مطهری(ره)

از شهید مطهری سؤال شد: عده ای واژه جمهوری دموکراتیک اسلامی را به کار می برند و گویا قصد امام از تأکید بر حذف کلمه دموکراتیک توجه دادن به تفاوتی است که در دموکراسی غربی و آزادی های اسلامی وجود دارد. لطفاً در این مورد توضیح دهید و تفاوت این واژه ها را مشخص کنید.ایشان […]

کد خبر : 16262 | 9:04 ق.ظ | ۹ اردیبهشت , ۱۳۹۴


شهید مطهری 21
از شهید مطهری سؤال شد: عده ای واژه جمهوری دموکراتیک اسلامی را به کار می برند و گویا قصد امام از تأکید بر حذف کلمه دموکراتیک توجه دادن به تفاوتی است که در دموکراسی غربی و آزادی های اسلامی وجود دارد. لطفاً در این مورد توضیح دهید و تفاوت این واژه ها را مشخص کنید.ایشان در جواب فرمودند: در اسلام، آزادی فردی و دموکراسی وجود دارد؛ منتها با تفاوتی که میان بینش اسلامی و بینش غربی وجود دارد..
با توجه به این نکته روشن می شود که در این عبارت، کلمه دموکراتیک حشو و زائد است؛ به علاوه در آینده، وقتی که مردم در دولت جمهوری اسلامی یک سلسله آزادی ها و دموکراسی ها را به دست آورند، ممکن است بعضی ها پیش خود این طور تفسیر کنند که این آزادی ها و دموکراسی ها نه به دلیل اسلامی بودن این جمهوری که دموکراتیک بودن آن است.یعنی این جمهوری دو مبنا و دو بنیاد دارد: بنیادهای دموکراتیک و بنیادهای اسلامی، ما می خواهیم تأکید کنیم که چنین نیست؛ اولا، به مصداق مصرع معروف «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» وقتی که از جمهوری اسلامی سخن به میان می آوریم، به طور طبیعی آزادی و حقوق فردی و دموکراسی در بطن آن است؛ ثانیاً، اساساً مفهوم آزادی به آن معنا که فلسفه های اجتماعی غرب اعتقاد دارند با آزادی به آن معنا که در اسلام مطرح است، تفاوت عمده و بنیادین دارد. ما که می خواهیم کشوری بر اساس بنیادهای اسلامی بنا کنیم، نمی توانیم این ریزه کاری ها و ظرافت ها را نادیده بگیریم.
در باب این که ریشه و منشأ آزادی و حقوق چیست، گفته اند: انسان آزاد آفریده شده، پس باید آزاد باشد؛ اما سؤال این است که چرا همین پاسخ در مورد مثلا گوسفند صادق نیست؟! در غرب ریشه و منشأ آزادی را تمایلات و خواهش های انسان می دانند و آن جا که از اراده انسان سخن می گویند، در واقع فرقی میان تمایل و اراده قائل نمی شوند. آن چه آزادی فردی را محدود می کند، آزادی امیال دیگران است. هیچ ضابطه و چارچوب دیگری نمی تواند آزادی انسان و تمایلات او را محدود کند.آزادی به این معنا که مبنای دموکراسی غرب قرار گرفته است، نوعی حیوانیت رها شده است؛ حال آن که مسئله در مورد انسان این است که او در عین این که انسان است، حیوان است و در عین این که حیوان است، انسان است. آدمی یک سلسله استعدادهای مترقی و عالی دارد که ملاک انسانیت او است. تفکر منطقی انسان و نه هرچه که نامش تفکر است. تمایلات عالی او نظیر تمایل به حقیقت جویی، تمایل به خیراخلاقی و تمایل به جمال و زیبایی، تمایل به پرسش حق و… این ها از مختصات و ملاک های انسانیت است.
بشر به حکم این که در سرشت خود دو قطبی آفریده شده و به تعبیر قرآن مرکب از عقل و نفس است، محال است که بتواند در هر دو قسمت وجودی خود از بی نهایت درجه آزادی برخوردار باشد. رهایی هر یک از دو قسمت، مساوی است با محدود شدن قسمت دیگر. اگر تمایلات انسان را ریشه و منشأ آزادی و دموکراسی بدانیم، همان چیزی به وجود خواهد آمد که امروز در مهد دموکراسی های غربی شاهد آن هستیم.
در این کشورها مبنای وضع قوانین در نهایت امر چیست؟ خواست اکثریت. اگر از این ها بپرسیم آیا برای انسان صراط مستقیمی وجو دارد که او را به تکامل معنوی برساند؟ جواب منفی می دهند؛ یعنی معتقدند راه همان است که خود انسان آن گونه که می خواهد می رود و این نظیر تئوری معروف ملانصرالدین است که روزی سوار قاطر بود. پرسیدند: کجا می روی؟ گفت: هرجا میل قاطر باشد.در نقطه مقابل این نوع دموکراسی و آزادی، دموکراسی اسلامی قرار دارد. دموکراسی اسلامی، بر اساس آزادی انسان است؛ اما این آزادی انسان در آزادی شهوات خلاصه نمی شود. این که می گوییم در اسلام دموکراسی وجود دارد، به این معنا است که اسلام می خواهد آزادی واقعی دربند کردن حیوانیت و رها ساختن انسانیت به انسان بدهد.می نویسند وقتی کورش وارد بابل شد، مردم را در اعتقاداتشان آزاد گذاشت؛ یعنی بت پرست ها را در بت پرستی، حیوان پرست ها را در حیوان پرستی؛ همه را آزاد گذاشت و هیچ محدودیتی برای آنان قایل نشد.
در معیار غربی، کورش یک مرد آزادی خواه به حساب می آید ولی در تاریخ، ماجرای ابراهیم خلیل را هم درج کرده اند. او بر عکس کورش معتقد بود که این گونه عقاید جاهلانه مردم عقیده نیست. زنجیرهایی است که عادات سخیف بشر به دست و پای او بسته است و در اولین فرصت بت ها و معبودهای دروغین مردم را درهم شکست.با معیارهای غربی کار ابراهیم خلیل بر ضد اصول آزادی و دموکراسی است؛ چرا؟ چون منطق انبیا غیر از منطق انسان امروز غربی است. رسول اکرم(ص) هنگامی که وارد مکه شد، بت ها را خرد کرد و به این وسیله آزادی واقعی را به آن ها ارزانی داشت.
از دیدگاه اسلام آزادی و دموکراسی حق انسان بماهو انسان است. حق ناشی از استعدادهای انسانی انسان است، نه حق ناشی از میل افراد و تمایلات آن ها. حال آن که این واژه در قاموس غرب معنای حیوانیت رها شده را متضمن است.
دلیل دیگری که در تأکید بر حذف کلمه دموکراتیک موردنظر امام بوده، رد تقلید از غرب و معیارهای آنان است. از نظر امام به کار بردن این کلمه نوعی خیانت به روحیه مستقل این ملت محسوب می شود؛ زیرا ما گوهر آزادی را در فرهنگ خودمان داریم و بی نیازیم از این که دست طلب به سوی دیگران دراز کنیم. (شهید مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۱۰۰ به بعد).
نویسنده:آیت الله عباسعلی عمید زنجانی
منبع:روزنامه کیهان






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد