صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا






مقاله/ بهشتی که بود؟

شهید بهشتی هرچند که در سال ­های اوج بروز احساسات انقلابی و پویایی نظام جمهوری اسلامی به شهادت رسید، در همان مدت کوتاه چند ساله بیش از آنکه یک دیپلمات و رجال سیاسی تلقی شود، متفکری است که واکاوی اندیشه­ های او می ­تواند افق دید گسترده ­ای را ایجاد کند. شهید بهشتی از دیدگاه […]

کد خبر : 31778 | 10:17 ق.ظ | ۷ تیر , ۱۳۹۸

شهید بهشتی هرچند که در سال ­های اوج بروز احساسات انقلابی و پویایی نظام جمهوری اسلامی به شهادت رسید، در همان مدت کوتاه چند ساله بیش از آنکه یک دیپلمات و رجال سیاسی تلقی شود، متفکری است که واکاوی اندیشه­ های او می ­تواند افق دید گسترده ­ای را ایجاد کند.

شهید بهشتی از دیدگاه امام خمینی ( ره ) و رهبر معظم انقلاب

«بهشتی ‌یک‌ ملت ‌بود»

این‌ کلام ‌زیبای ‌حضرت‌ امام‌(ره‌) به‌تنهائی‌خود بازگوکننده‌ چگونگی ‌شخصیت ‌وجودی ‌شهید بزرگواری ‌است‌ که‌ از او همواره ‌به‌عنوان یکی از ا‌رکان ‌اصلی‌ نظام‌ مقدس‌ جمهوری‌ اسلامی ‌ایران ‌نام ‌برده ‌می ­شود.

از دیدگاه امام خمینی رحمه ا…، مظلوم زیستن شهید بهشتی، بیش از شهادت ایشان متأثر کننده بود. این مظلومیت به سبب تهمت های ناروایی بود که دشمنان به او می زدند. امام بر این عقیده بود که دشمنان شهید بهشتی در تلاش بودند او را انسانی ستم کار و دیکتاتورمآب معرفی کنند؛ در حالی که چنین نبود[۱]. ایشان در جایی فرموده است: «شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود».[۲]

– شهید بهشتی‌از دیدگاه‌مقام‌معظم‌رهبری‌

۱- شهید بهشتی ‌سیدالشهدای‌ انقلاب ‌اسلامی ‌است‌.

۲- شهادت ‌شهید بهشتی ‌برای ‌اعتلای‌ اسلام ‌موثر شد.

۳- شهید بهشتی ‌اگر در حوزه‌ها می‌ماندند یکی‌ از مراجع ‌تقلید مسلم ‌زمان‌ می‌شدند.

۴- شهید بهشتی ‌بسیار معتقد بود.

۵- شهید بهشتی ‌مظهر ابتکار بودند.

۶- مرحوم ‌شهید بهشتی ‌به‌معنای‌ حقیقی‌کلمه‌ حلیم‌ بود.

۷- آقای‌ بهشتی‌ هیچوقت ‌احساس‌ ضعف‌ نمی‌کرد.

۸- آقای ‌بهشتی ‌حقیقتا” عاقل ‌بودند.

۹- آقای‌ بهشتی‌ آدم‌ شجاعی ‌بود.

۱۰- آقای ‌بهشتی ‌همیشه ‌افکار بلندی ‌داشتند.

ب‌) شهید بهشتی‌از دیدگاه‌ مرحوم آیت ا… ‌هاشمی‌رفسنجانی‌

۱۱- شهید بهشتی ‌معتقد به‌کار زیربنائی ‌بود.

۱۲- شهید بهشتی ‌بیشتر در بخش ‌سازماندهی ‌فکری‌ مبارزه‌ حضور داشت‌.

۱۳- عموم ‌نیروها خود را با شهید بهشتی ‌مرتبط‌ می‌کردند.

۱۴- افکار شهید بهشتی ‌افکار جالبی ‌است ‌و باید حفظ‌ شود.

اندیشه منسجم و نگرش مدیریتی و اجرایی وی به لحاظ مسئولیت‌اش در پست‌های حساس نظام، در مقطعی از زمان که نهال نوپای انقلاب تازه در حال رشد بود، در سازماندهی نظام سیاسی جمهوری اسلامی بسیار مؤثر بوده است. شهید بهشتی علاوه بر آنکه دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود، از طرف امام به ریاست دیوان عالی کشور و شورای عالی قضایی منصوب شده و اکثر جلسات مجلس خبرگان برای قانون اساسی به ریاست وی تشکیل می‌شده است.

مبانی جمهوری اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی

مبانی جمهوری اسلامی

شهید بهشتی زیربنای فکری نظام اجتماعی جمهوری اسلامی را انقلاب آفرین و حرکت آفرین اسلام توحید اسلام قسط و عدل اجتماعی. اسلام انسان متعالی و اسلام انسان رهانیده شده از نیهیلیسم می‌داند.

وی تبلور این حکومت را در شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی تلقی می‌کند و سه زیربنا را برای این حکومت برمی‌شمارد:

۱- زیربنای اسلامیت و جمهوریت

۲- زیربنای فراهم کردن زمینه اجتماعی برای تکامل انسان و رشد و حرکت وی به سوی کمال الهی و تحقق «کمال دوستی فطری» و «گرایش به سوی کمال مطلق» [۳] که انسان‌ها در عالم «ذر» (قرآن کریم، سوره اعراف آیه ۱۷۲) پیمان الهی خود را با خالق هستی تحکیم کرده‌اند.[۴]. دراین زمینه وی:

الف) توجه نظام به کرامت انسان و روح‌ الهی وی- جلوگیری از سقوط انسان به نیهیلیسم و پوچ‌گرایی- ماتریالیسم و دنیاپرستی.

ب) اهتمام به استقلال و آزادی‌های فردی و اجتماعی انسان و جلوگیری از اسارت انسان در چنگال استبداد داخلی و فردی و گروهی و طبقه‌ای یا استعمار خارجی.

ج) اهتمام به آزادی و انتخاب‌گری انسان به نحوی که شیوه زندگی خود و حتی راه «صلاح» و «فساد» خود را خود انتخاب کند و در عین حال مبارزه با شرایطی که ضربات تازیانه تبلیغات شهوت‌انگیز و نیز فقر و ناداری و ضربات مهلک اقتصادی، انتخابگری او را سلب می‌کند[۵]

و بر این اساس جلوگیری از استثمار انسان به دست سرمایه‌داری داخلی یا خارجی و کاپیتالیسم فردی طبقه‌ای یا دولتی و مبارزه با هرگونه تبعیض طبقاتی و گروهی و ناسیونالیستی[۶] را ضروریات غیرقابل اجتناب برای فراهم شدن زمینه حرکت انسان به سوی کمال الهی می‌داند.

۳- زیربنای سوم: وی شروط عملی به وجود آمدن این محیط را به شرح زیر طبقه‌بندی می‌نماید:

الف- دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود و اداره نظام توسط خود مردم

ب- استقرار مدیریتی منظم دارای همبستگی و انضباط و در عین حال تمرکز زدایی شد

ج- اداره امور توسط مدیریتی که انقلاب اسلامی ملت ایران را درک کرده و به آن وفادار باشد- توانایی انجام کار داشته و مورد اعتماد مردم باشد.

آزادی

آیت ا… دکتر بهشتی با درک آنچه که مردم برای آن قیام کرده بودند، بزرگترین و چشم گیرترین مولفه انقلاب اسلامی ایران را دستیابی به آزادی های اجتماعی می داند؛ «این انقلاب قبل از اسلامی و مکتبی بودن، ویژگی دیگری داشته است که بیش از همه دنیا مورد توجه واقع شده و آن، انقلابی است که با پیروزی­اش، آزادیهای اجتماعی را در جامعه به حدی توانسته و تأمین و تحمیل کند که رژیم­ های دیگر، هنوز نتوانسته ­اند به ملت­ هایشان چنین آزادیی بدهند. بزرگترین ویژگی جهانی این انقلاب، آزادی است.»

به عقیده شهید بهشتی یکی از امتیازهای انسان این است که می تواند معصیت کند. آدم تواناست در برابر پروردگارش نافرمانی کند و تا این ویژگی نباشد، فرمانبرداری­اش ارزشی نخواهد داشت. فرمانبرداری اجباری یعنی این که اگر کسی را مجبور کردند از راه خاصی برود، چندان ارزشی ندارد، آن چیزی که ارزشمند است، فرمانبری همراه با انتخاب است.

دکتر بهشتی در این زمینه توضیح می­ دهد: نفی آزادی مساوی با مسخ شخصیت و انسانیت انسان است. زیرا وقتی آزادی نباشد، انتخاب معنا ندارد و وقتی انتخاب معنا نداشت، دیگر انسان نمی ­تواند خالق شخصیت و معمار سرنوشت خویش باشد. بنابراین در اندیشه دکتر بهشتی با انسانی که به طور ذاتی و فطری آزاد است سروکار داریم. وی همواره این سوال را مطرح می کند که اگر آزادی را از فرد بگیریم چطور می توان از او انتظار ایمان به انبیاء را داشت؟ دعوت پیامبران به توحید پاک و خالص نشان دهنده این است که اولا معتقد به فطرت آزاد انسانها بوده ­اند و ثانیاً به گزینش عاقلانه و آگاهانه و آزادانه انسان‌ها باور داشتند.

شهید بهشتی و روحانیت

شهید بهشتی معتقد است آنچه در اسلام اصالت دارد روحانیت نیست بلکه «عالم عامل متعهد مسئول» است. وی یکی از ویژگی‌های «عالم متعهد مسئول» را این می‌داند که ریاست طلب نیست. وقتی می‌خواهد ریاست را بپذیرد مثل یک بار سنگین شاق می‌پذیرد نه مثل معشوقی که سال­ها به آن عشق می‌ورزد و حالا به وصال آن رسیده است.

وی معتقد است «عالم متعهد و مسئول اگر تکلیف شد نه از پذیرش مسئولیت ریاست سر باز می‌زند و مقدس بازی و مقدس‌مآبی در می‌آورد و نه به دنبال ریاست می‌رود.»[۷]

وی در عین حال به پویا و انقلابی بودن اجتهاد قائل بود و در مجلس خبرگان اظهار داشت «ما برای این که جمهوری اسلامی‌مان، جمهوری اسلامی بماند باید «اجتهاد انقلابی» داشته باشیم. یعنی اجتهادی که محافظه‌کارانه نباشد، اجتهادی که با همه مسائل و با همه نهادها، با روحیه انقلابی برخورد کند. در برخورد با مسائل یک وقت مجتهدی خودش را ملتزم می‌کند به آرا گذشته و یک وقت مجتهدی است که با کمال پویایی و شهامت برخورد می‌کند.»[۸]

دکتر بهشتی با برشمردن نقش تاریخی روحانیت، بیان اسلام اصیل را برای جامعه عمده­ ترین نقش ایشان می­داند. روحانیت وظیفه بیان اسلام را داشته­ اند و در این راه باید با سخن و عملشان به تهذیب اخلاق می ­پرداختند. از سویی دیگر گره­گشایی از کار مردم و مبارزه با ظلم و ظالم از وظایف این قشر بود. بنابراین دکتر بهشتی قائل به ورود روحانیت به عرصه اجتماعی و حتی سیاسی بوده است. وی در این زمینه تصریح کرد: روحانی باید همه آن نقش ­های گذشته را حفظ کند. حوزه ­ها باید محل درس خواندن و تحقیق کردن باشد. بیان و قلم روحانیت باید همچنان نافذ باشد. روحانی اگر می­ خواهد در نقش امامت و پیشوایی نقش ایفا کند، باید دو روز، سه روز، ۱۰ روز شاید یک سال هم از جامعه ­اش جلوتر باشد. شهید بهشتی جای روحانیون را در عرصه فرهنگ، آموزش و پرورش، دانشگاه، تدریس و … محفوظ می­ دانست و انقلاب فرهنگی و انقلاب اقتصادی را از وظایف این گروه تلقی می­ کرد.

مردمی بودن انقلاب[۹]

بزرگ‏ترین ویژگی انقلاب ایران، مردمی بودن انقلاب است. تمام کوشش و توان و نیروی انقلاب از آنجا مایه می‏ گرفت که توده ‏های میلیونی مردم، نیروی انقلاب بودند. ما فکر [می‏ کنیم] که خصلت مردمی بودن انقلاب و متکی بودن انقلاب به توده مردم را باید حفظ کنیم و حفظ این خصلت را بر هر مصلحت دیگر و هر کار خوب دیگر مقدم بداریم. ما [می‏ گوییم] راهی را [باید] برویم که مدیریت ملت و اداره مملکت، روز به روز بر خواست ملت و حمایت ملت بیشتر تکیه کند. در جلسه‏ ای که در مدرسه علوی (مقر امام) تشکیل شد، عده ‏ای مُصر بودند که حالا که همه اینها فهمیده ‏اند این ملت، جمهوری اسلامی می‏ خواهد، دیگر رفراندوم چه معنایی دارد؟ تاریخ هم ثبت می‏ کند… [با این حال،] به نظر ما ارزش داشت اگر ما چند روز وقت صرف کنیم و برایش شناسنامه رسمی صادر کنیم. بنابراین، ما با اکثریت بر آن شدیم که باید رفراندوم برگزار شود تا مردم بگویند جمهوری اسلامی، آری یا نه.

در اندیشه شهید بهشتی مردم در تمام امور سیاسی – اجتماعی سهیم هستند و اساساً تعیین حاکمیت قدرت سیاسی از سوی مردم بیانگر حق مشارکت آنان در جامعه است. وی انقلاب اسلامی ایران را بارزترین نظام سیاسی دنیا می­دانست که حق مشارکت و انتخاب مردم را به رسمیت شناخته است.

سازمان دهی سیاسی و کار تشکیلاتی در اندیشه شهید بهشتی

از جمله ویژگی ­های بارز ابعاد نبوغ شهید بهشتی کار تشکیلاتی و سازماندهی سیاسی بود. تاسیس حزب برای سازماندهی نیروهای معتقد به خط امام شاید از جمله اقدامات اساسی برای جلوگیری از انحراف نهضت و مدیریت دوران گذار انقلاب و جمهوری اسلامی بود تشکیل جامعه روحانیت مبارز نخستین گام برای سازماندهی و ایجاد تشکیلات برای هدایت انقلاب بود اما وجود برخی اختلافات میان روحانیان برای تبدیل آن به حزب به دلیل مخالفت امام و برخی روحانیان با اصل دخالت مستقیم در اداره نظام سیاسی پس از انقلاب از یکسو و مخالفت یا عدم همراهی برخی چهره‌های سرشناس روحانیت مبارز با تحزب (مانند همراهی نکردن شهید مطهری) موجب شد که برخی از سران جامعه روحانیت که به کار تشکیلاتی برای هدایت نیروهای انقلاب معتقد بودند و تشکل فراگیر را که اقشار دیگر جامعه را هم دربر بگیرد مدنظر داشتند به فکر تأسیس حزب جمهوری اسلامی بیفتند که بعد از موافقت امام حزب جمهوری اسلامی که عملاً اساسنامه و برخی مقدمات تشکیل آن مهیا شده بود تاسیس شود. شهید بهشتی در این باره می‌گوید: اول اسفند در حدود ۷ یا ۸ روز پس از پیروزی حزب را اعلام کردیم. ، (آیت‌ا… )خامنه‌ای، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای باهنر و آقای موسوی اردبیلی. آقای موسوی (اردبیلی) در کارهای علمی بیشتر با ما همکاری داشتند. به آقای مهدوی کنی هم گفته بودیم ایشان علاقه نشان نداده بودند به این دلیل ما ۵ نفر آمدیم و اعلام کردیم و گفتیم ما موجودیت حزب را صریحاً اعلام می‌کنیم.[۱۰] ائتلاف حزب جمهوری اسلامی و جامعه مدرسین که بنا به توصیه امام به شهید بهشتی اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی شکل یافته بود[۱۱] توانست اکثریت را در انتخابات مجلس خبرگان به­دست آورد و عملا شهید بهشتی چهره برجسته و بعدا اداره کننده مجلس خبرگان قانون اساسی شد. بی سبب نبود که شهید بهشتی در دفتر حزب جمهوری اسلامی هدف ترور کور دشمنان انقلاب اسلامی و منافقین کوردل قرار گرفت در ادامه برخی از رئوس دیدگاه ­های شهید بهشتی درباره حزب مرور می­ شود:

– کار در تشکیلات حزب باید آهنگ عبادت داشته باشد.

– باید دفاتر حزب محل عبادت باشد و محل عبادت بماند.

– تشکیلات باید به درد مردم بخورد، نه اینکه باری باشد بر دوش جامعه.

– گروه ‏ها باید قانون اساسی ایران را زمینه اصلی حرکت و همکاری و هماهنگی خود قرار دهند.

– تشکل [یا حزب] باید پاسدار ارزش ‏ها باشد، نه پاسدار خود. نگهبان ارزش ‏ها باشد. نه نگهبان خود. هر وقت این تشکل به جای آنکه نگهبان ارزش ‏ها باشد و تلاش‏گر در راه ارزش ‏ها باشد، به جای آنکه خداپرست و حق ‏پرست و حق‏ خواه، کمال‏دوست و کمال‏خواه باشد، خودخواه شد، طاغوت می ‏شود و چه بهتر که چنین طاغوتی بر سر راه امت نباشد.

– تشکیلات باید بر اساس صداقت باشد و نه ریا و تظاهر و مردم ‏فریبی که از بدترین آفت‏ های اجتماعی است.

– تشکیلات باید بکوشد تا انسان‏ها را هم‏سو کند، نه اینکه انسان را قالبی بسازد.

– حزب به معنی تشکیلات اسلامی، اجتماعی، سیاسی فعال [است] که درصدد به هم نزدیک کردن استعدادها، سامان‏دهی و سازمان‏دهی به آنها و تقویت پیوند میان آنها است…

– تشکل حق، تشکلی است که انحصارطلب نیست؛ یعنی این منطق خودپرستانه و ضدخداپرستی را ندارد که هرکس [در] این تشکیلات هست، آدم خوبی است و هرکس نیست، آدم خوبی نیست.

– هر نوع رقابت رشک ‏آمیز میان گروه ‏ها را گناه می ‏دانیم و این از نظرما همان تنگ ‏نظری و خودپرستی است.

– حزب و تشکل، وسیله ‏ای است برای بهتر انجام دادن مسئولیت‏ ها و وسیله ‏ای است برای خودسازی. آدم ‏های منفرد، غالباً با خصلت تک‏رویی بار می ‏آیند و از مجموعه تک‏روها به زحمت می‏ شود که یک مجموعه فعال ساخت. رشد اخلاقی دسته ‏جمعی، یکی از ارزش‏ های تشکیلات است.[۱۲]

نخبه و مدیر سیاسی در نگاه شهید بهشتی

از جمله نقاط مورد توجه در سپردن امور به افراد در نگاه شهید بهشتی شایسته ‏سالاری است شهید بهشتی می­گوید: بنده خودم در دایره مدیریتم، اگر کسی بینش اسلامی ‏اش صحیح باشد، تقوا و اخلاقش صحیح باشد، ولی نسبت به خود من به هر علتی بی ‏لطف و بی‏ مهر باشد و حتی پشت سر من بدگویی هم بکند، او را به کار دعوت می ‏کنم. این کار را کرده ‏ام؛ چون قرار نیست که بنده میزان حق و باطل باشم. بعضی‏ ها را دیده ‏ام که آدم ‏های خوبی هستند، مسلمان معتقد، با اعتقاد و بینش اسلامیِ صحیح، باتقوا و مقید [هستند]، ولی به دلیلی از بنده خوششان نمی ‏آید. کارهای حساس را به آنها سپردم. بعد هم با من دوست شدند؛ چون از نزدیک تجربه کردند که شایعاتی که شنیده بودند، دروغ بود. تازه اگر بعد هم مهربان نمی‏ شدند، مهم نبود. بنابراین، گرایش‏ های شخصی، گرایش ‏های حزبی، گرایش ‏های تشکیلاتی، هیچ مطرح نیست. اگر اینها جای آن معیارهای اصلی را بگیرد، باز هم انحراف است و باز هم جامعه را رو به سقوط می‏ برد.

تقدّم تعهّد بر تخصص در انتخاب مدیران

در نظام سوسیالیستی [و سرمایه ‏داری]، باید به تخصص، تخصص‏ های فنی، صنعتی و مدیریتی بالاترین ارزش و امتیاز داده بشود. همه چرخ‏ها به کار بی افتد تا متخصص بیشتر به وجود بیاید. همه اهمیت‏ ها به متخصص داده شود و کار به دست آنها سپرده شود. چرخ صنعت را خوب بچرخانند. کشاورزی و دام‏پروری، تجارت و بازرگانی و گردش کالا را خوب اداره کنند. بانک‏داری را خوب بلد باشند. بانک ‏ها را بر اساس اقتصاد سرمایه‏ داری یا سوسیالیستی درست بچرخانند و در پی آنها تخصص‏ های هنری، هنر لذت‏بخش زندگی را ادامه و خلاقیت هنری را در خدمت لذت‏ های مادی گسترش بدهند. استعدادها را برای فن، صنعت، مدیریت و هنری که در خدمت برآوردن خواست ‏ها، تمنیات مادی فرد و دنیوی انسان است، بسیج کنند. در این جامعه‏ ها، صاحبان تخصص در این رشته‏ ها، گل‏ های سرسبد اجتماع هستند.

نوع دیگر، جامعه ‏ای است که می ‏گوید خوردن، خوابیدن، زندگی کردن، خانه داشتن و همه اینها از لوازم طبیعی زندگی انسان است. البته انسان به همه اینها نیاز دارد، ولی اینها هدف از زندگی نیست. اقتصاد، وسیله است، نه هدف. صنعت، کشاورزی، دامداری، پزشکی و بهداشت ما البته باید خوب باشد. بازرگانی و سیستم بانکی باید خوب کار بکند، همه اینها لازم است، ولی اینها به عنوان هدف مطرح نیست، بلکه به عنوان وسیله مطرح است. وسیله برای چه؟ وسیله برای اینکه انسان‏های این جامعه در راه خداجویی، در راه عشق به حق، عشق به کمال و عشق به خدا باشند و از همه امکانات اقتصادی و رفاهی برای آن استفاده شود که انسان‏ها روز به روز خداگونه ‏تر شوند.

فرهنگ جامعه نوع دوم، فرهنگی است که می‏ خواهد، ارزش ‏های متعالی الهی، ارزش‏ های سازنده انسان متعالی را رشد دهد. اقتصاد، آموزش و پرورش، درس خواندن و درس دادن، صنعت، هنر و همه اینها باید در خدمت رشد آن ارزش ‏ها قرار بگیرد. در این جامعه، وقتی بخواهند مدیر کارخانه ‏ای را انتخاب کنند، حسابشان تنها روی یک عامل نیست، [بلکه] روی دو عامل است. آن مدیر متخصص اما کابار ه‏رو، کارخانه را خوب اداره می ‏کرد، ولی اخلاق کارگرهایمان را هم فاسد می‏ کرد. برای اینکه سخت بنده پول و بنده شکم و بنده تجمل و بنده سکس بود. این اخلاق فاسدش در کارگرهای آنجا اثر می‏ گذارد. این مهندس عالی‏ مقام، ماشین ‏های کارخانه را آباد می ‏کرد و آدم ‏های کارخانه را خراب و اگر بنا بر انتخاب باشد، بین اینکه آدم‏ها سالم بمانند یا ماشین‏ ها، بر طبق این منطق دوم، اولویت قطعی با سلامت اخلاقی و انسانی آدم‏هاست. در یک محیط کارگاه که صد تا یا دویست کارگر و تکنیسین حضور دارند، وقتی خبر داشته باشند مدیر، آدمی هرزه است، در آنها اثر بدی می ‏گذارد؛ زیرا معاشرت در انسان اثر می‏ گذارد. برای چه می ‏گویند رفیق بد انتخاب مکن، برای همین اثر اخلاقی است.

مدیر بد بیش از رفیق بد روی کارکنان اثر می‏ گذارد. «أَلنّاسُ عَلی دِینِ مُلُوکِهِمْ». مردم به آن بالاها نگاه می ‏کنند. این یک واقعیت است. اینکه ما در مسئله امامت این همه مته به خشخاش می‏ گذاریم و می‏ گوییم امامت و رهبری باید از آن کسانی باشد که آن خصلت‏ های متعالی را داشته باشند، [برای همین است.] در چنین جامعه‏ ای دیگر نمی‏ توان اول به تخصص بها داد. تخصص بها دارد، ولی بهای درجه دو. مکتب در درجه اول قرار دارد. بنابراین، اگر می‏ خواهیم مدیر کارخانه انتخاب کنیم، مهندس مسئول ماشین ‏آلات کارخانه انتخاب کنیم، اول می‏ پرسیم که آیا عرق ‏خور، فاسد، قمارباز، دروغ‏گو، فرعون‏ صفت، متکبر و مردم‏ آزار نیست؟ انسان‏دوست است، پاک است، چشم پاک است، نماز می ‏خواند، دلش با خداست؟ وقتی در کارخانه می‏ آید کارگرها با دیدن او به یاد خدا می‏ افتند؟ اول اینها را می‏ پرسیم، اگر گفتند خوب است، می‏ گوییم حال کاردانی او چه‏ طور است؟ این کار را بلد است؟ از این ماشین‏ آلات اطلاع درستی دارد؟ سابقه کار دارد؟ تجربه دارد؟ زرنگ و پرکار هست؟ اینها را هم می‏ پرسیم. اگر نتیجه مثبت بود، او را به کار دعوت می‏ کنیم. می‏ بینید که اصلاً شیوه انتخاب عوض می‏ شود. در جامعه‏ هایی که مکتب الهی، شکل و جهت آن جامعه را تعیین می‏ کند، در انتخاب افراد برای سمت‏ ها و کارها، پرسش اول از پای‏بندی این افراد به آن مکتب الهی و پرسش دوم از وارد بودن او و تخصص او و مهارت او است و این مطلب، مطلبی روشن است.[۱۳]

سیاست خارجی از منظر شهید بهشتی

– لزوم صدور انقلاب اسلامی

به باور شهید بهشتی اسلام برای مسلمانان مرز نمی ‏شناسد. در خصلت انقلاب اسلامی، جهانی بودن نهفته است؛ یعنی اگر در یک شهر، در یک قلعه، در یک روستا، یک انقلاب اسلامی، پیروز بشود، از همان‏جا می ‏گوید من باید به همه جای دنیا بروم. آیا [این] به این معنی [است] که انقلاب اسلامی، سلطه‏ طلب است و می ‏خواهد برای انقلاب‏ کنندگان، امپراتوری قدرت به وجود بیاورد؟ هرگز. انقلاب اسلامی به این معنی گرایش جهانی ندارد. انسان مسلمان از آن لحظه ‏ای که به اسلام ایمان می‏آورد، برایش اسلام، دین آزاد کردن خود و دیگران است. اسلام، دینی نیست که بگوید من مسلمان هستم و خودم را می‏خواهم آزاد کنم و در پی سعادت خودم هستم. اسلام، دین خودمحوری، خودبینی، خودطلبی، خودخواهی و خودجویی نیست. اسلام، دین خداجویی است، خدای همه جهانیان، خصلت اسلامی یک فرد مسلمان. طبیعت مسلمانی یک آدم مسلمان، این‏گونه ایجاب می ‏کند که بگوید آرمان من سعادت جهانیان است. هدف من، رفاه، سلامت، خوش‏بختی، آزادی، عدل، صفا، دوستی، معنویت، کمال و کمال ‏یابی، همه انسان‏هاست. این است که در قانون اساسی نوشته شده است، جمهوری اسلامی ایران به سعادت همه انسان‏ها می ‏اندیشد. انقلاب اسلامی ایران می ‏تواند بگوید، [در مرزهای خودمان به مردم خودمان خدمت می‏ کنیم و به] آن سوی مرزها کاری نداریم، نه! البته که نمی‏ شود. بنابراین، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای منزوی شدن و در لاک خود فرو رفتن نمی ‏تواند باشد. سیاست ما باید به گونه ‏ای باشد که بدانیم آن سوی مرزها، چه باید کرد و با مردم آن سوی مرزها، چگونه روابطی باید داشت.

صرف نظر از هویت، خصلت و طبیعت اسلامی انقلاب، اصولاً هر انقلابی که تنها به درون مرزهایش پرداخته و توجهی به خارج از حدود خود نداشته باشد، دشمن، آسوده ‏اش نمی‏ گذارد. شما اگر به همه مقدسات، اعم از قرآن، تورات، انجیل و… هم سوگند یاد کنید که ما فقط می‏ خواهیم به کار خودمان مشغول باشیم، این جهان‏خواران پر طمع، در ظاهر می ‏گویند، قبول کردیم، ولی از صدها مجرای نامرئی می ‏آیند تا شما را در درون مرزهایتان درهم بکوبند. این یک اصل است در مبارزه که باید به آن توجه کنید. اگر شما با دشمنان انقلاب‏تان در آن سوی مرزها نجنگید، دشمن، مرزهای شما را همواره کوچک‏تر و محدودتر می‏ کند. به همین سبب، انقلابیون ایران دو کار را با هم انجام می ‏دهند:

۱( بر حسب مسئولیت جهانی می‏ کوشند تا انسان‏ های به بند کشیده شده آن سوی مرزهای ایران را به حرکت درآورند و به آنها کمک کنند تا حکومت‏ ها و ارتش ‏های اشغالگر بیگانه ‏ای را که بر سرزمین‏ هایشان مسلط شده ‏اند، از پای درآورند و سرزمین و ملت و جامعه ‏شان را آزاد کنند.

۲) با تمام قوا در مرزهایشان حضور دارند تا اگر دشمن به هر صورت قصد نفوذ در سرزمین‏ شان را کرد، آنها را همان‏جا نابود کنند. بنابراین، نمی ‏توان تنها به فکر مسلمانان ایران بود و مسلمان‏ های دیگر کشورهای اسلامی مانند: عراق، افغانستان، مصر، اندونزی و… را فراموش کرد و به فکر آنها نبود.

نفی وابستگی اقتصادی به کشورهای سلطه ‏گر

از نظر شهید بهشتی ما از نظر روابط اقتصادی باید در درجه اول، نیازمندی‏هایمان را [از] کشورهایی تأمین کنیم که در روش آنها سلطه‏ جویی و سلطه ‏گری وجود ندارد. در حال حاضر امریکا و عده ‏ای از کشورهای اروپای غربی به پیروی از امریکا ما را محاصره اقتصادی کرده ‏اند. حال برای اینکه ما دچار این وضع نباشیم، باید با کشورهایی روابط اقتصادی داشته باشیم که تحت تأثیر ابرقدرت‏های شرق و غرب نباشند. سیاست خارجی ما باید بر پایه نفی وابستگی به ابرقدرت‏ ها و متحدان آنها باشد. هرچه ما با [آنها ]کمتر معامله داشته باشیم، وابستگی ما نیز به آنها کمتر خواهد بود. البته اساس این است که ما اصولاً [با] این همه ذخایر و منابع خدادادی، با این جمعیت با استعداد که خداوند در این سرزمین آفریده و با این همه تحصیل‏کرده‏ های فارغ ‏التحصیل در رشته ‏های گوناگون علمی، مهندسی و غیرمهندسی، باید هرچه سریع‏تر، به سمت خودکفایی برویم. بنابراین، یکی از اصول سیاست خارجی ما این است که با تلاش پیگیر و با به کار گرفتن همه نیروها و استعدادهای طبیعی و انسانی و خدادادی داخلی، جمهوری اسلامی ایران را از هرگونه وابستگی اقتصادی به خارج بی ‏نیاز کنیم.

ارتباط جمهوری اسلامی با جهان اسلام

روابط با کشورهای جهان اسلام یکسان نیست. امروز در سرزمین ‏های پهناور اسلام، حکومت‏ هایی با شکل ‏ها و هویت‏ های گوناگون بر سر کارند، ولی حکومت‏ های واقعاً مستقل کم هستند و با کمال تأسف، بسیاری از این سرزمین‏ ها، امروز در دست [حاکمانی] است که عامل بیگانه هستند. رابطه جمهوری اسلامی با این‏گونه کشورها بر مبنای رابطه با ملت‏ ها خواهد بود، نه با دولت‏ ها. بنابراین، جمهوری اسلامی نباید با [این] دولت‏ ها رابطه سیاسی داشته باشد. بعضی دیگر از این حکومت ‏ها تا این اندازه دست‏ نشانده نیستند، ولی وابسته هستند و علاوه بر وابستگی، با مردم شان روابطی بسیار ارتجاعی دارند. رابطه ما با این‏گونه کشورها در حد قطع رابطه سیاسی نیست، ولی در مجامع بین ‏المللی [و] در موضع‏ گیری ‏های سیاسی هرگز نباید با این‏گونه کشورها در یک مجموعه و در یک اردوگاه قرار بگیریم.

برخی کشورها هم هستند که پیشرفته‏ تر از کشورهای یادشده هستند و نسبتاً مستقل ‏تر عمل می‏ کنند. باید با این کشورها، [هرچند] آن‏طور که ما می ‏خواهیم مستقل هم نباشند، در صحنه سیاست بین المللی یک مجموعه نیرومند تشکیل دهیم؛ زیرا در این‏گونه مجامع و صحنه‏ های بین المللی نمی‏ شود تنها وارد شد. باید یار و یاور داشت و در این رابطه ما می ‏توانیم از کشورهای اسلامی پیشرفت ه‏ای که وابستگی ‏های سیاسی ‏شان خیلی کم باشد، استفاده کنیم.

از نظر شهید بهشتی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر مبنای منزوی شدن و در لاک خود فرو رفتن نمی ‏تواند باشد. سیاست ما باید به گونه‏ ای باشد که بدانیم آن سوی مرزها، چه باید کرد و با مردم آن سوی مرزها، چگونه روابطی باید داشت. شهید بهشتی معتقد است ما از نظر روابط اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی باید در درجه اول، نیازمندی‏های‏مان را درباره کشورهایی تأمین کنیم که در روش آنها سلطه‏ جویی و سلطه‏ گری وجود ندارد. به علاوه سیاست خارجی ما باید بر پایه نفی همه وابستگی‏ ها به ابرقدرت‏ ها و متحدان آنها باشد.

[۱] . پیام امام به دفتر حزب جمهورى اسلامى، روزنامه جمهورى اسلامى، ۱۰/ ۴/ ۱۳۶۱٫

[۲]. صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۳٫

[۳] (خدا از دیدگاه قرآن ص ۵۸)

[۴] (خدا از دیدگاه قرآن ص ۵۲)

[۵] (بایدها و نبایدها ص ۱۷۹ و ۱۸۰).

[۶] (مبانی نظری قانون اساسی ص ۴۳)

[۷] (مبانی نظری قانون اساسی)

[۸] (بازشناسی یک اندیشه ۱۳۸۰، ص ۱۵۷)

[۹] http://pajuhesh.irc.ir/product/book/show.text/id/1122/order/60

[۱۰] — بهشتی سید محمد حسین ۱۳۷۸ ، تحزب از دیدگاه شهید بهشتی، ، مصاحبه‌های شهید بهشتی در عروه الوثقی در احزاب سیاسی ایران ، ویژه نامه نیازنشریه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ، قم ص۲۵۴

[۱۱] (بهشتی ۱۳۷۸ ، ص ۲۵۹).

[۱۲] سیدمحمد حسینى بهشتى، ارزش تشکل براى دانشجو، واحد دانشجویى حزب جمهورى اسلامى، صص ۵ و ۶

[۱۳] ۱٫ مکتب و تخصص، صص ۲ ـ ۱۰٫






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد