|
|||||
جمهوری اسلامی همچنان تاوان فتنه ۸۸ را میدهد/ رهبر معظم انقلاب یک تنه مقابل فتنه ایستاد
“مظفر نامدار”، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی دی ماه سال گذشته در نشست نگاهی نو به تحولات تلخ سال ۸۸ در مدرسه علمیه علوی قم به بازخوانی و تحلیل حوادث فتنه ۸۸ پرداخت که در ادامه گزیدهای از مهمترین سخنان این پژوهشگر اندیشه اسلامی بازنشر می شود. جمهوری اسلامی همچنان تاوان فتنه […]
کد خبر : 48628 | 10:12 ب.ظ | ۷ دی , ۱۴۰۱ “مظفر نامدار”، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات فرهنگی دی ماه سال گذشته در نشست نگاهی نو به تحولات تلخ سال ۸۸ در مدرسه علمیه علوی قم به بازخوانی و تحلیل حوادث فتنه ۸۸ پرداخت که در ادامه گزیدهای از مهمترین سخنان این پژوهشگر اندیشه اسلامی بازنشر می شود. جمهوری اسلامی همچنان تاوان فتنه ۸۸ را میدهد جمهوری اسلامی ایران همچنان تاوان فتنه ۸۸ را در حوزه اجتماعی، سیاسی و امنیتی و اقتصادی میدهد. برخی تصور میکنند که در ۹ دی طومار فتنه ۸۸ بسته شده است و میگویند یادآوری این روز لزومی ندارد و باید سران این فتنه آزاد شوند. ما خودمان معترض این داستان هستیم که چرا تا این اندازه تفاوت برخورد بین سردمداران فتنه و عوامل و عناصر کمتر اثرگذار آنها وجود دارد. با خیلیها که جرم سبکتری داشتند برخوردهای سنگینتری داشتند ولی این آقایان که جرم سنگین داشتند با سلاموصلوات در جایی مورد حفاظت هستند که احتمالاً توسط منافقین مورد ترور قرار نگیرند. چه منطقی وجود دارد که برای سران استثنا قائل شدهاند درحالیکه هنوز هم ملت ایران تاوان اتفاقات فتنه ۸۸ را میدهند. حفاظت از اینها معنی ندارد. سران فتنه باید دادگاهی میشدند و به میزان جرمی که مرتکب شده بودند با آنها برخورد میشد اما حالا طلبکار هم شدهاند و میگویند حالا اینها مثل آدمهای عادی کاری کردهاند و اعتراضی هم کردهاند! اگر خسارتهای مالی، جانی و امنیتی که اینها به کشور وارد کردند را محاسبه میکردیم بیتردید کمترین محکومیت اینها حبس ابد بود. اینها را واقعاً باید به زندان میانداختند تا شرایط زندان را حس میکردند. سه جریان نفاق فعال در جمهوری اسلامی فتنه ۸۸ پیشزمینهای داشته است. از ابتدای انقلاب ما با سه جریان نفاق در درون جمهوری اسلامی و در دیوانسالاری جمهوری درگیر بودهایم. ما با جریان نفاق اهل بدعت درگیر بودیم که بعد از انقلاب تا حدودی در سیستمهای نظامی، انتظامی، سپاه، جهاد و نهادهای انقلابی نفوذ کرده بودند. سردمدار اصلی اینها منافقین بودند. اینها به جمهوری اسلامی اعتقاد قلبی نداشتند اما در شرایطی به انقلاب پیوسته بودند که سازمان مجاهدین خلق و سپس سازمان مجاهدین انقلاب از این دسته بودند. پیوستن اینها به انقلاب، چیزی جز سهم خواهی نبود و هیچ پیوست دیگری نداشت. کار اینها عموماً بدعت گذاشتن در دین بود. تفسیرهای کَجکی از آیات، روایات و دین میکردند و به این کار معروف هم هستند و ما تقریباً تا پایان دهه ۶۰ با این دسته از منافقین درگیری بودیم. در دهه ۷۰ با منافقین اهل شبهه سروکار پیدا کردیم. در این دوره، دُکان منافقین اهل بدعت تعطیل شد. وقتی به دوم خرداد ۷۶ رسیدیم در همه تواناییهای دین از جمله در توانایی دین در تأسیس حکومت و توانایی جمهوری اسلامی در اداره حکومت شبههانگیزی کردند و میگفتند ما دیگر نمیتوانیم و به اندازهای از اندیشههای امام استحصال کردهایم که دیگر تمام شده است و باید به منابع بیرون هم نگاه کنیم و دیگر نمیشود با دین جامعه را اداره کنیم. وزارت ارشاد کتاب های جریان نفاق را پیش خرید می کرد! شما میبینید که در این دوره، روی کتابی که هنوز از چاپ خانه در نیامده است چاپ سیزدهم نوشتهاند. در وزارت ارشاد این دوره، کتابهای این جریانات منافق را قبل از چاپ میخریدند و به کتابخانههای سراسر کشور ارسال میکردند. ما نهادی به نام نهاد کتابخانههای کشور داریم و یک دوره من عضو گروه سیاسی و اجتماعی این نهاد بودم و کتابهایی که انتشارات چاپ میکردند را بررسی میکردیم و تعیین میکردیم کدام کتاب برای کتابخانههای کشور مناسب است و با پول دولت آن کتابها را میخریدیم. شما بروید کتابخانههای عمومیای که در سراسر کشور وجود دارد و عموماً زیر نظر اداره کل ارشاد استانهاست را ببینید که چطور با این کتابها این کتابخانهها را پر کرده بودند. جریان نفاق در دل دیوانسالاری جمهوری اسلامی نفوذ کرده است ما جریان نفاق جاعل بدعت را در دهه ۶۰ سرکوب کردیم و با خروج جریان منافقین از کشور به پایان خود رسیدند. در دهه ۷۰ و نیمه دهه ۸۰ با منافقین اهل شبهه سروکار داشتیم که جایگاه اصلی آنها در دیوانسالاری ما بود. هیچ جای دنیا و در هیچ نظام سیاسی و دموکراتیکی نمیتوانید پیدا کنید که در دل دیوانسالاریاش جریانهای معارض و مخالف با نظام شکل بگیرد. یعنی نظام هزینه و پول بدهد و بعد بگوید شما با استفاده از امکانات دیوانسالاری ما و به کمک شبکههایی که در درون قوه مقننه، قضائیه و مجریه داریم بر علیه ما تبلیغات کنید. اینها به کمک نهادهایی که به قول امروزیها به آنها خصولتی میگویند از امکانات دولتی استفاده میکنند و درآمدهایشان باید برای دولت باشد ولی به اعتبار اینکه نهادهای عمومی و به ظاهر غیرانتفاعی و غیردولتی هستند این پولها را به کمک صدها شبکه پولشویی هزینه میکنند. دیوان محاسبات هم نمیتوانند پولهای خارج از شمول را کنترل و محاسبه کند. این شبکهها در جاهای مختلف از جمله در انتخابات هزینه میکنند و کسی هم خبر ندارد که چطور تأمین میشود. بعد میبینید میلیاردها تومان هزینه پوستر یک نامزد است. از سال ۸۵ با یک فتنه و نفاق جدید سروکار پیدا کردیم که همه عناصر آن زاده دیوانسالاری ما هستند از سال ۸۵ با یک فتنه و نفاق جدید سروکار پیدا کردیم که همه عناصر آن زاده دیوانسالاری ما هستند و من از آنها به اهل نفاق اهل فتنه یاد میکنم. جریان فتنه ۸۸ برای این جریان نفاق است. این جریان نفاق، آرامآرام در جریان دیوانسالاری ما رشد کرد و بدنه را گرفت و شروع به ریختن آتش تهیه کرد. میگویند انتخابات تا زمانی مورد قبول ما است که ما از صندوق بیرون بیاییم. اگر ما از صندوق بیرون نیاییم انتخابات باطل است و به درد نمیخورد و در آن تقلب شده است. خودشان را هم در پشت یک واژه بسیار مقدس به نام اصلاحات پنهان کردهاند و این واژه را هم به نفع خودشان مصادره کردهاند درحالیکه اصلاً اعتقاد به آن ندارند. اصلاحات جز ادبیات قرآنی و دینی ماست ولی ما عقبنشینی کردهایم و اینها آن را به نفع خودشان مصادره کردهاند و در آن انواع و اقسام جریانات سیاسی شامل کمونیست و مارکسیست تا سکولار و بیدین، خشکمقدسها و مقدسمآبها و … در آن وجود دارد. فرق اصلاح طلبان و اصولگرایان در چیست؟ هر دو جریان پدر انقلاب را درآوردهاند! برخی به ما میگویند فرق بین اصولگراها و اصلاحطلبها در چیست. میگویم از نظر من به عنوان یک معلم سیاسی، اصولگراها و اصلاحطلبها فرقی با هم ندارند و تنها یک تفاوت دارند و آن این است که اصلاحطلبها از همان اول میگویند ما ولایت فقیه را قبول نداریم و اصولگراها در آخر میگویند ما نظام ولایت فقیه را قبول نداریم. این را ما در فتنه ۸۸ فهمیدیم. در فتنهای که همین آقایان اصولگرا باید به وسط صحنه میآمدند و پشت رهبری میایستند و حمایت میکردند جاخالی دادند و همه هزینهها را رهبری دادند و یکتنه مقابل همه اینها ایستادند. فرق این دو جریان که پدر انقلاب را درآوردهاند در این است. چقدر اینها از انقلاب ارتزاق و بهرهبرداری کردند و چقدر سهم بردند؟ امیرالمؤمنین (ع) زمانی که میخواهند از خواص حرف بزنند میفرمایند موقع بهرهبرداری بیشترین سهم را میخواهند و آنجا که باید هزینه پرداخت کنند سروکله اینها پیدا نیست. معلوم نیست کجا هستند. ما هم این گرفتاری را داشتیم و گرفتار جریان نفاق اهل فتنه شدیم. تشخیص فتنه هم کار خیلی سختی است چون در فتنه باطل تا حدی لباس حق میپوشد که پیدا کردن آنها پیچیده میشود. در فتنه ۸۸، از ۶ ماه قبل از انتخابات آتش فتنه ریخته شد. اهل فتنه ابتدا خودشان نمیآیند، ابتدا اعوانوانصار و زن و بچه خودشان را وسط صحنه میفرستند و تست میزنند تا ببینند جامعه برای این بحثها تا چه میزان آمادگی دارد. اگر این آمادگی وجود داشت خودشان وارد صحنه میشوند و اگر آمادگی وجود نداشت به پستو میروند و قایم میشوند و به شکل آمادهباش میمانند تا ببینند که چه زمانی فضا برای کار آنها باز میشود. یکی از افرادی که در درون دیوانسالاری ایران رشد کرده است آقای تاجزاده است. تاجزاده در دانشگاه تهران با من همکلاسی بود. مرحوم آیتالله عمید زنجانی که در سال ۶۱ و ۶۲ استاد ما بود و همزمان امام جماعت مسجد لُرزاده در تهران هم بود میگفت در مسجد و محل به اندازهای از تاجزاده شکایت میکنند که من از دست او ذِله شدهام. یعنی مردم میگفتند این آقای تاجزاده که در مسجد شماست با ما برخورد بد میکند و اگر حجاب یک نفر در مسجد کمی بد باشد خیلی بد با او مواجه میشود. در دانشگاه هم این اتفاق میافتاد و روزنامه را لول میکردند و اگر کمی موی یک دختر بیرون بود مثل چماق به سر دانشجوی دختر میزدند. اکبر گنجی که الآن به خارج فرار کرده و لال شده است معروف به اکبر پونز بود. یعنی اگر خانمی حجابش درست نبود پونز به پیشانی آن دختر میزد. البته من این را ندیدهام ولی این را طرفداران خودش مطرح کردهاند. بعد میبینید خانم خوئینیها، همسر اکبر گنجی میگوید تاکنون هیچ انتخاباتی در ایران سالم نبوده است. آرامآرام این زمزمه مطرح میشود و در روزنامهها پخش میشود. در ایام انتخابات هم آن فیلم معروف عفت مرعشی، همسر آقای هاشمی را دیدید که بعد از شرکت در انتخابات میگوید من رأی خود را به میرحسین موسوی دادهام و امیدوارم که تقلبی صورت نگیرد. چون تو به میرحسین موسوی رأی دادهای چرا باید همه به او رأی داده باشند؟ یک عده نادان هم میگفتند چرا درب مسجد را بستند که آنها رأی ندهند. خوب همه میخواستند رأی بدهند. مگر فقط طرفداران موسوی بودند که میخواستند رأی بدهند. اگر در بسته شده است برای همه بسته شده بود. از این تیپ حرفها برای بهم زدن جامعه زیاد داشتیم. در یک روز مانده به انتخابات هم موسوی در مصاحبه با مجله تایم گفته بود انتخابات نشان میدهد که من برندهام! درحالیکه انتخابات باید فردا برگزار میشد. با این تیپ کارها فضا را آلوده کردند. ناسازگاری آمریکا با ایران به تسخیر لانه جاسوسی ارتباط ندارد اینهایی که تاریخ بلد نیستند میگویند ناسازگاری آمریکا با ایران از زمان تصرف لانه جاسوسی آمریکا در تهران آغاز شد. البته تسخیر لانه جاسوسی هم توسط یک عده از همین آقایان انجام شد. چرا اینها را میگویم. ۵ ماه قبل از اینکه لانه جاسوسی اشغال شود برژینسکی که همهکاره سیاست خارجی آمریکا بود نامهای به سفارت این کشور در ایران میزند که چون جمهوری اسلامی باب طبع ما نیست و منافع ما را در ایران در خطر انداخته است با هر روشی کاری کنید که رژیم خمینی سقوط کند. این نامه را هم محمد قوچانی که از خودشان است در مِهرنامه منتشر کرده است. نویسنده متنی که نامه برژینسکی در آن منتشر شده است هم ابراهیم یزدی، وزیر خارجه زمان اشغال سفارت آمریکا بوده است. یعنی این نامه را از همان زمان داشتهاند اما منتشر نکردهاند. یک دلیل اینکه لانه جاسوسی اشغال شد همین اسناد و مدارک بود. داستان این بود که یک شبکه جنگ علیه جمهوری اسلامی برای سقوط نظام در سفارت سازماندهی میشد. آمریکایی که منطقه و ایران و نفت ایران در دستش بود چرا باید با جمهوری اسلامی که این منافع را در خطر میانداخت سر سازگاری داشته باشد. آمریکایها در دوره بوش دیگر از شکست ایران خسته شده بودند و بوش میگفت ما هر کاری لازم بود برای شکست ایران انجام دادیم. آمریکاییها هر ۳۰ سال یکبار در استراتژی امنیت ملی خود تجدید نظر میکنند. در سال ۲۰۰۰، درحالیکه هنوز به ۱۰ سال از نگارش استراتژی امنیت ملیشان نگذشته بود به خاطر جمهوری اسلامی در این استراتژی خود تغییر ایجاد کردند. در اینجا خودشان گفتهاند که تا سال ۲۰۲۵ جمهوری اسلامی باید تنها یک کشور جمهوری یا یک کشور اسلامیِ قرون وسطایی شبیه داعش و یا طالبان باشد. اصلاً داعش و طالبان برای همین ایجاد شد. خشونتهای این گروهها را در دین اسلام به ندرت داریم و تنها خوارج از این کارها را میکردند. آمریکاییها در دوران بوش به این نتیجه رسیدند که با ایران کنار بیایند اما وقتی زمزمههای انتخابات سال ۸۸ و جبههبندی و صحنهآراییها را دیدند در این امر هم تجدید نظر کردند. این استراتژی در ژوئن سال ۲۰۰۹ (۱۶ خرداد ۱۳۸۸) و ۶ روز مانده به انتخابات ایران با عنوان کتاب «کدامین راه به سوی ایران، گزینههایی برای راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران» منتشر شده است. این استراتژی را بسیار سریع هم نوشتهاند. موسسهای که این کتاب را چاپ کرده است موسسه بروکینز است که در سال ۱۹۱۶ و در کوران جنگ اول جهانی تأسیس شد. کار این موسسه تحقیق و پژوهش روی مسائل مربوط به شیوه ورود آمریکا به جنگ بود اما آرامآرام به یک موسسه پژوهشی تغییر کرد. این موسسه وابسته به حزب دموکرات آمریکاست. آمریکا دو موسسه مادر دارند که شامل بروکینز و موسسه امریکن اینترپرایز (وابسته به حزب جمهوری خواهان) است و هر دو مطالعات استراتژیک پژوهشی برای احزاب خودشان انجام میدهند. جنبشهای اجتماعی و شیوه تغییر حکومتهایی که سر سازش با منافع آمریکا را ندارند از موضوعات فعالیت موسسه بروکینز است. این موسسه تا به امروز، ۳۶ پروژه برای آمریکا در رابطه با ایران انجام داده است. سه پرونده از این پروژهها مربوط به موضوعات داخلی ایران است و ۶ پروژه مربوط به نسبت ایران به نظام بینالملل و ۱۲ پروژهها مربوط به مسائل امنیتی مربوط به ایران است. هضم کشورها در اقتصاد جهانی راهکاری برای مقابله با قوی شدن آنها مؤسساتی که از بروکینز حمایت میکنند مشهور به مؤسسات جهانگرایی یا گلوبالیسم هستند؛ یعنی مؤسساتی هستند که سیاست جهانی کردن آمریکا و جهانی شدن سیاست آمریکا را دارند و به همین دلیل معروف به گلوبالیست ها هستند. سیاست جهانی شدن مربوط به همینهاست. در ایران هم در دولت هاشمی و خاتمی و حتی در دولت احمدینژاد و در دولت روحانی به طریق اولی به دنبال این بودند که ایران به شبکه مالی جهانی متصل کنند. آنها میگویند برای اینکه کشورها را آرام کنیم باید آنها را در اقتصاد جهانی هضم کنیم و وقتی در اقتصاد جهانی هضم شوند قدرت رویارویی آنها گرفته میشود. ترفندهای مختلفی هم برای هضم کردن کشورها دارند. داستان مربوط به پولشویی و FATF یکی از این راه و شبکهها برای هضم کردن کشورهاست. سازمان تجارت جهانی، صندوق بینالمللی پول، گات و انواع و اقسام سازمانها و شبکهها و بنیادهایی که از آنها حمایت میکنند برای هضم کردن کشورهای دیگر است. بنیاد گیتس که بیل گیتس به آن متصل است یکی از این شبکههاست. بنیاد راکفلر، بنیاد کار نیگی و بنیاد فورد و … هم از این شبکههاست و اکثر این شبکهها صهیونیست هم هستند. اینها حامیان مالی موسسه بروکینز هستند. دو موسسه وابسته هم به بروکینز داریم که مرکز مطالعات سیاستگذاری خاورمیانه (سابان) یکی از آنهاست که روی ایران متمرکز شده است و یک مرکز در دبی دارد که سلمان شیخ آن را مدیریت میکند. این موسسه سابقه برنامهریزی انقلابهای مخملی را در ۶ کشور و در فاصله سه یا چهار سال با یکدیگر داشته است. اولین مورد آن انقلاب گل میخک در پرتقال و در سال ۱۹۷۴ بود. این انقلاب به ظاهر بدون خشونت است و از طریق اعتراض به انتخابات شروع میشود و کشور را تا مرز فروپاشی پیش میبرد. دومین مورد انقلاب مخملی چکاسلواکی در سال ۱۹۸۹ است و بعد از آن انقلاب ۱۹۹۷ صربستان و انقلاب گل سرخ ۲۰۰۳ گرجستان، انقلاب نارنجی اوکراین در سال ۲۰۰۴ و انقلاب گل لاله اکراین در سال ۲۰۰۵ از این دست کودتاهاست که از سوی آمریکاییها معروف به انقلاب شدند. در سال ۲۰۰۹ هم قرار بود عین همین پروژهها که در این کشورها موفق شده بودند در ایران هم آزمایش شود که معروف به جنبش سبز شد. یعنی همان نمادها و کارها در اینجا هم استفاده شد. اینها سابقه بروکینز در طراحی جنبشهای اجتماعی است. کتاب «کدامین راه به سوی ایران» چهار راهبرد بزرگ در رابطه با ایران را در چهار فصل مختلف معرفی کرده است. ۴ راهبرد سابان برای مهار ایران موسسه بروکینز بعد از زمزمههای انتخابات ایران؛ به سابان مأموریت داد تا ایدههای خود را در برخورد با ایران پیشنهاد دهد و کتاب «کدامین راه به سوی ایران» ایدههای سابان برای برخورد با ایران است که چگونه با ایران برخورد شود. این رهبردها شامل راهبرد اقناع ایران؛ راهبرد خلع سلاح ایران، راهبرد تغییر رژیم تهران و راهبرد بازدارندگی و مهار ایران است. اگر امکان داشت ابتدا حذف رژیم انجام شود و اگر این راهبرد جواب نداد خلع سلاح نظام انجام شود و اگر این هم ممکن نبود از راهبرد خلع سلاح انجام شود و اگر این هم نشد از راهبرد اقناع ایران استفاده شود و اگر این هم ممکن نبود از راهبرد بازدارندگی استفاده شود و اگر ممکن بود همه این راهبردها با هم انجام شود و این هم در این گزارش آمده است که استفاده همه این رهبردها بهتر از استفاده از یکی از راهبردهاست. چرا فتنه ۸۸ برای ما کلیدی است. علت این است که فتنه ۸۸ شرایط مربوط به اجرا کردن این استراتژی را برای آمریکاییها در ایران را فراهم کرده است. اینهایی که در فتنه ۸۸ فعالیت کردند بر مبنای این گزارش کار کردند. اگر انکار میکنند این گزارش را باید انکار کنند. این گزارش در سال ۲۰۰۹ منتشر شده و متن انگلیسی و فارسی آن هم موجود است. البته متن فارسی کامل ترجمه نشده است. کسانی که این موضوع را انکار میکنند میتوانند تحقیق انجام دهند. ۶ متفکر روی این پروژه کار کردهاند و رهبری اینها دست برژینسکی بوده است که چند سال قبل مُرد و دنیا از شر او راحت شد. اگرچه اینها از این شرها زیاد دارند. این گزارش یک مقدمه دارد که خیلی سریع این مقدمه را میخوانم: میگوید ایران همیشه یک معضل و مشکل برای آمریکا بوده است. تنفر ایران از آمریکا برای ناظران بیرونی عجیب است (نه خیر! برای اینکه آنها نمیدانند شما چه بلاهایی سر ایران آوردهاید. چند ۱۰ سالی که در ایران حکومت کردید و همهچیز دست شما بود و در زمان انقلاب، ایران یک کشور عقبمانده روستایی بود. خاطرات عَلَم را بخوانید. او در سال ۵۶ مرده است اما در سال ۵۴ به شاه گزارش میدهد که من بررسی کردم و دیدم که ۳ درصد خانههای روستایی ما برق و آب دارند. در این زمان، ۷۵ درصد مردم ایران در روستاها زندگی میکنند. جهاد سازندگی برای چه چیز شروع شد. اگر جمهوری اسلامی این کارها را نمیکرد امروز وضع ایران چه بود. هنوز هم ما گروههای جهادی میفرستیم اما هنوز برخی جاها مشکل دارند. این فقر که محصول جمهوری اسلامی نیست.) در ادامه این گزارش آمده است: بوش در آخر حکومت خود به ایران فشار آورد اما این فشار کافی نبود، در آخر حکومت بوش، قدرت ایران در منطقه ارتقا یافت و آمریکا ضعیف شد. چون مشخص نیست که در صورت حمله نظامی به ایران موفق خواهیم شد توصیه میکنیم حمله نظامی را برای مرحله آخر بگذاریم. چون ما اکنون عراق و افغانستان را اشغال کردهایم و هزینههای جنگی زیادی داریم و امکانات ورود به جنگ با ایران را نداریم. بنابراین مسیر بسیار سختی برای برخورد با ایران داریم. بعد از مقدمه و دلایل و در انتها مینویسد: دو استراتژی بزرگ را پیشنهاد میدهیم و غیر از این هم هیچ راه دیگری نداریم: محدودسازی ایران و فشار آوردن برای مذاکره با این کشور. این گزارش، ۹ گزینه را برای اجرای این استراتژی پیشنهاد میدهد که دو گزینه آن دیپلماتیک است، سه گزینه آن نظامی است و سه گزینه تغییر حکومت از طریق حمایت از گروههای مردمی، شورشهای قومی و یا کودتای نظامی است و آخری گزینه هم بازدارندگی ایران از طریق محدودسازی است. معایب و مزایای این گزینهها در این گزارش آمده است. گزینههای دیپلماتیک این گزارش این است: چون شرایط کودتا را در ایران نمیدیدند و نوشتهاند ارتش در ایران کارهای نیست و قدرت انجام کودتا را ندارد، در این گزارش، روی انقلابهای مخملی بیشتر سرمایهگذاری کردهاند. با توجه به تجربههای آنها در کشورهای دیگر، فکر میکردند شرایط انقلاب مخملی در ایران هم فراهم است. در صفحه ۱۰۳ ایران گزارش میگوید که حمایت از انقلابهای رنگی، آشکارترین و قابل قبولترین روش برای به زیر کشیدن دولت ایران است. در صفحه ۱۱۳ میگوید از تأمین مالی، آموزش، تحریک تمامعیار و شورش مسلحانه نباید دریغ کنیم. از جداییطلبان اهواز، کردها و بلوچها باید به عنوان یک گزینه برای دامن زدن به پدیده انقلابها استفاده کنیم. اینها را دولت رسمی آمریکا میگوید. یعنی برنامهریزی برای ساقط کردن نظام در ایران دارند. کدام ابلهی میگوید با دشمنی که به حرف اعتقادی ندارد و با شما بازی میکند برویم مذاکره کنیم و حرف بزنیم؟ در صفحه ۱۵۰ میگوید استراتژیک ساقط کردن نظام در ایران میتواند جز برنامه تمامعیار حمله باشد. سؤال یکی از حضار: اگر نظر مردم در جمهوری اسلامی مهم است چرا هر چندسال یک بار همهپرسی برگزار نمیشود؟ سؤال یکی از حضار: نظر شما درباره شفافیت آرای نمایندگان مجلس چیست؟ سؤال یکی از حضار: درباره ماجرای حمله به دانشجویان در فتنه ۷۸ بگویید. سؤال یکی از حضار: چرا در انتخابات اخیر شورای نگهبان مورد حمله قرار گرفت؟ صداوسیما را در اختیار داوطلبانی قرار میدهند که عرضهای جز اینکه با تخریب نظام برای خودشان رأی جمع کنند ندارند. کسانی که آروغهای دیپلماتیک میزنند در کجای دنیا چنین چیزی را سراغ دارند. مردمسالاری در ایران بینظیر و افراطی است و اینها از همین میترسند و برای همین تلاش میکنند این موضوع در ایران نهادینه نشود. درست است که تاوانهای سنگین برای این کار میدهیم اما اگر این را حفظ کنیم آینده برای ایران بسیار روشن است. برای همین هم این مدل را میکوبند چون اگر نهادینه شود ممکن است جایگزین مدلهای آمریکایی شود. دموکراسی حزبی، مدل سرمایهدارهاست و برای همین میخواهند در ایران دموکراسی را حزبی کنند. یعنی مدل کسانی که برخوردار هستند حاکم شود. ما اصلاً نیازی به احزاب نداریم. در نظامهای دینی که دین تولیدکننده است و تولید قدرت میکند و ثروت و سرمایه اجتماعی تولید میکند و نظریه تولید میکند جایی برای احزاب نیست. برای همین احزاب در ایران رشد نمیکند چون رقیب پرقدرتی به نام مذهب دارد. اگر میخواهد رشد کند باید مذهب را از صحنه خارج کند و چون توانایی این کار را ندارد شروع به مارک زدن، تهمت زدن و افترا زدن و تحریف کردن میکند. کاری که در دوره قاجار هم انجام دادند. تمام جنبشهای اجتماعی در ایران که در مقابل استعمار و استبداد ایستادگی کردهاند و برای ملت ایران، آزادی، استقلال و امنیت و تمامیت ارضی خواستهاند و یک وجب خاک را ندادهاند با رهبری علمای اسلام فعالیت داشتهاند. مشهورترین این جنبشها نهضت ملی نفت بود و اگر در آن مرحوم کاشانی نبود مصدق کاری نمیتوانست انجام دهد و کسی او را برای ترشیفروشی هم قبول نمیکرد. کسی که در اوج انقلاب مشروطه از محمدعلی شاه بورس تحصیل در خارج کشور و از مملکت خودش خارج شد و بعد که اوضاع آرام شد به کشور بازگشت.
۸ دی |
|