صفحه نخست ارتباط با ما ورود اعضا






اگر کاری دارید، بفرمایید بگویید و اگر هم کاری ندارید، بفرمایید بروید

حضرت امام(ره) در مواقع دیگر، نسبت به طلاب همین وضع را داشتند و مایل نبودند غیر از یک نفر – که معمولاً همراه ایشان بود – شخص دیگری ایشان را در خیابان همراهی کند. هر گاه نیز متوجه می‌شدند که طلبه‌ای پشت سر و نزدیک ایشان حرکت می‌کند، مکث کوتاهی می‌کردند و می‌گفتند: بفرمایید. عظمت […]

کد خبر : 8527 | 10:01 ق.ظ | ۲۰ فروردین , ۱۳۹۳

امام خمینی57

حضرت امام(ره) در مواقع دیگر، نسبت به طلاب همین وضع را داشتند و مایل نبودند غیر از یک نفر – که معمولاً همراه ایشان بود – شخص دیگری ایشان را در خیابان همراهی کند. هر گاه نیز متوجه می‌شدند که طلبه‌ای پشت سر و نزدیک ایشان حرکت می‌کند، مکث کوتاهی می‌کردند و می‌گفتند: بفرمایید.

عظمت و شخصیت حضرت امام (ره) به سان کوهی بود بسیار بزرگ که قله رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده و با پیوند سرچشمه لایزال هستی،‌ وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گستره پیرامونش،‌ چشمه سارهای حکمت، جاری شده بود و تشنه کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود.

عظمت شخصیت امام(ره) و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک ترین افراد و برجسته ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیقه نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست، با این همه هر کس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بعد ظاهری و اثباتی،‌ قطره ای از دریای حکمت و فرزانگی امام(ره) را چشیده است و با جمع آوری این قطره هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه کامان تاریخ و نسل های آینده، جاری می‌شود.

“محمد حسین رحیمیان” نویسنده کتاب “یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره” می‌نویسد: این بنده ناچیز بیش از نیمی از عمرم را به سان خاری،‌ در کنار گل بی خار وجودش سر کردم، ولی به دلیل قابلیت، کمتر از طراوت و زیبایی ملکوتیش بهره مند شدم و بی گمان آنچه از او نصیبم شد، قطره ای بود از دریا و در عین حال آنچه از درک احساسم با قلم شکسته در قالب الفاظ ناقص می‌آید باز هم قطره ای است از دریا!

آنچه در زیر می‌آید هرگز نمی‌تواند معرف شخصیت والای حضرت امام(ره) باشد، بلکه فقط گوشه‌ای است از داستان آشنایی “محمد حسن رحیمیان” و خاطراتی چند از آنچه مستقیما شاهد و مرتبط با آن بوده است و البته در چند موردی که نقل صدها خاطره ای  است که از دیگران شنیده است.

بفرمایید!

حضرت امام(ره) در مواقع دیگر، نسبت به طلاب همین وضع را داشتند و مایل نبودند غیر از یک نفر – که معمولاً همراه ایشان بود – شخص دیگری ایشان را در خیابان همراهی کند. هر گاه نیز متوجه می‌شدند که طلبه‌ای پشت سر و نزدیک ایشان حرکت می‌کند، مکث کوتاهی می‌کردند و می‌گفتند: بفرمایید.

این «بفرمایید» دو معنی داشت: اگر کاری دارید، بفرمایید بگویید و اگر هم کاری ندارید، بفرمایید بروید!

این در حالی است که برخی از انسان‌ها معمولاً تحت تأثیر تمایلات نفسانی خود، علاقه دارند که هنگام حرکت روزمره در کوچه و بازار، جمعیتی انبوه اطراف آنها را بگیرند و بدین وسیله توجه دیگران را بیشتر به خود جلب کنند، ولی خط مشی و روش امام(ره)، این انسان وارسته‌ الهی، آن‌گونه است که نمونه‌ای از آن بیان شد. لذا همه باید همواره متذکر و هشیار باشند تا مبادا بیش از حد ضرورت، آلوده به تشریفات و پس‌روها و پیش‌روها شوند و مسائل امنیتی را فقط در حد اضطرار تأمین نمایند، نه بیشتر.

البته حضرت امام(ره) در مورد استقبال بزرگ مردم به هنگام ورود به ایران و سپس به شهر قم که نمایش وحدت است و اقتدار دشمن شکن اسلام بود هیچگونه ممانعت و برخورد منفی نداشتند.

بهره‌کشی از افراد هرگز!

یکی از ویژگی‌های حضرت امام (ره) این بود که هیچ‌گاه با بهره‌گیری از موقعیت و محبوبیت خود، کاری را که برایشان انجام می‌گرفت، بدون مزد نمی‌گذاشتند مثلاً هنگامی‌که دبر نجف اشرف، حضرت امام(ره)، ملحقات توضیح‌المسائل و مسائل مستحدثه را به رشته تحریر آورده بودند و قرار بود برای اولین بار چاپ شود، از آنجا که حروفچینهای چاپخانه در نجف اشرف نمی‌توانستند خط شکسته امام(ره) را بخوانند، اینجانت، دستخط امام(ره) را به خط نسخ بازنویسی کردم. هر چند می‌دانستند اینجانب، با افتخار و اشتیاق استنساخ را انجام داده‌ام، بلافاصله و برای اینکه اینجانب در محذور شرم  حضور قرار نگیرم، به جناب آقای «حاج شیخ عبدالعلی قرهی» فرموده بودند:


اجرت فلانی را بپرس چقدر می‌شود و پرداخت کن!

حاج شیخ موضوع را به اینجانب منتقل کرد. ضمن اینکه شرمنده‌ آن همه بزرگواری حضرت امام(ره) شدم، خواستم از گرفتن اجرت استنکاف نمایم، اما شیخ تأکید کرد که باید دستور انجام گیرد و بالاخره گفتم:«نظر اولیه‌ حقیر را به عرض امام (ره) برسانید، ولی اگر بازنویسی شده را به اینجانب بدهند.» بلافاصله حاج شیخ خدمت امام (ره) رفت و ماوقع را به عرض رساند و حضرت امام (ره) کریمانه نسخه‌ اصلی را که نزدیک به سی صفحه بود، به اینجانب مرحمت کردند و با توجه به این که ارزش پول به هر اندازه می‌دادند، محدود بود و رفتنی و ارزش دستخط امام(ره) نامحدود بود و ماندگار، بسیار خوشحال شدم و خدا را سپاس گفتم که ارزشمندترین یادگار را از امام(ره) دریافت نموده‌ام.

برداشت اینجانب درباره‌ انجام دادن این کار و دقت و ریزه‌کاری‌هایی که حضرت امام(ره) در ادای اجرت آن به کار بستند، این بود که وقتی انجام دادن کاری برای شخصی وجوب و الزام شرعی نداشته باشد، سفارش دهنده باید بدون سوءاستفاده از موقعیت خود، در اولین فرصت – تا عرق انجام دهنده‌ کار خشک نشده – اجرت او را پرداخت کند و اگر قبل از شروع، قیمت کار تعیین نشده، کریمانه رضایت او را تأمین نماید و رعایت این نکات از سوی امام (ره) نشانگر میزان تقید دقیق ایشان در بالاترین حد ممکن به موازین شرعی درباره‌ی حقوق دیگران بود و مشابه این رفتار را در زندگی امام (ره) تا پایان عمر و مخصوصاً در سالهای بعد از انقلاب که روزانه در ارتباط با وظایفی که در دفتر و محضر ایشان به عهده داشتم؛ شاهد بودم؛ به گونه‌ای که با قاطعیت می‌توانم ادعا کنم که با قاطعیت می‌توانم ادعا کنم که یکی از فضایل امام (ره) این بود که در حالی از این دنیا رفت که هیچ گونه حق‌الناسی بر ذمه‌ی ایشان نبود.

این در حالی بود که حضرت امام(ره)درباره‌ کارهایی که افراد بر حسب وظیفه‌ شرعی یا بر اساس تعهد اداری انجام می‌دادند، برخوردی متفاوت داشتند؛ مثلاً بعد از آزادی امام (ره) از زندان در سال 1343 یکی از وعاظ تهران که گویا مدیر مدرسه‌ای نیز بود، همراه با دانش‌آموزان مدرسه‌اش برای زیارت امام (ره) به منزلشان در یخچال قاضی آمده بودند. بعد از سخنرانی پرشوری که ایراد کرد، در اتاق نزد امام(ره) نشست و شروع کرد به بیان فعالیتهایش،‌ به گونه‌ای که گویا می‌خواست به رخ امام(ره) بکشد! و امام(ره) در پاسخ او تنها به این جمله اکتفا فرمود که: شما وظیفه‌ خودتان را انجام داده‌اید!

امام(ره) در اوج وارستگی

حضرت امام(ره) در پرتو اخلاص فوق‌العاده و دلسپردگی مطلق به ذات مقدس حق جل‌ و علا، نه فقط از تعلق خاطر نسبت به دنیا و امور مادی رسته بودند، که حتی نشانی از دلبستگی و وابستگی به اعمال و عبادات و دستاوردهای عظیم معنوی خویش در زندگی آن حضرت دیده نمی‌شد. امام(ره) خود را و آنچه را که در طول یک عمر پربار و مبارک تحصیل کرده بودند، با آن همه عظمت و گستردگی در پیشگاه مقدس الهی به هیچ می‌انگاشتند. همه در سخنان و پیامهایشان مکرر شنیده‌ایم و خوانده‌‌ایم که از احساس حقارت، کوچکی و شرمساری خود در برابر بندگان خوب خدا مانند شهدا، بسیجیان، جانبازان  و … دم می‌زدند. همه دستاوردها را از خدا می‌دانستند و خود و نقش خود را به هیچ می‌انگاشتند.

عاجزی وامانده از عالم معنی همچون حقیر، کوچک‌تر از آنم که از عظمت معنویت بگویم، اما از نگفتن نکته‌ای که به صورت شبحی حیرت‌انگیز با آن برخورد کرده‌ام، دریغ دارم. آنچه تاکنون در خود و بسیاری از دیگران سراغ داشته‌ایم، این است که اگر صفحه‌ای مطلب هر چند که تکرار مکررات و کم‌محتوا و بی‌محتوا باشد، بنویسیم، مشتاقیم و حداقل مایلیم که چاپ و نشر شود تا به گمانمان، دیگران از دستاورد فکری ما استفاده کنند و حداقل بفهممند که ما این قدر فهمیده‌ایم. در جریان استنساخ و چاپ تعلیقات امام(ره) بر شرح فصول الحکم و مصباح الانس و مراجعه‌های مکرری که در این رابطه خدمت حضرتشان داشتم، افق جدیدی به رویم گشوده شد: متوجه شدم غیر از دنیای تاریکی که اندیشه‌ ما را احاطه کرده است، جهان روشن دیگری است که سالکان خداجو با براق اندیشه‌ الهیشان در فضای لایتناهی آن، به سوی کمال و جمال مطلق و مبدأ بی‌پایان هستی در پروازند.






تمامی حقوق اين وب سايت متعلق به شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان می باشد