|
|||||
روزی که خدا خرمشهر را آزاد کرد؛ یادداشتی از دکتر اصغر آب خضر
نویسنده: دکتر اصغر آبخضر* یادگاری که عملیات بیتالمقدس با آزادی خرمشهر عزیز در این کشور به جای گذاشت شعلهای است فروزان که در دل ملتهای استقلالطلب برای همیشه روشن خواهد ماند. یادگاری که عملیات بیتالمقدس با آزادی خرمشهر عزیز در این کشور به جای گذاشت شعلهای است فروزان که در دل ملتهای استقلالطلب برای همیشه […]
کد خبر : 9452 | 11:52 ق.ظ | ۲ خرداد , ۱۳۹۴ نویسنده: دکتر اصغر آبخضر* یادگاری که عملیات بیتالمقدس با آزادی خرمشهر عزیز در این کشور به جای گذاشت شعلهای است فروزان که در دل ملتهای استقلالطلب برای همیشه روشن خواهد ماند. یادگاری که عملیات بیتالمقدس با آزادی خرمشهر عزیز در این کشور به جای گذاشت شعلهای است فروزان که در دل ملتهای استقلالطلب برای همیشه روشن خواهد ماند. بعد از این عملیات بود که آلودگی اشغالگران بعثی از صفحات جنوب کشورمان پاک شد و سختی دفاع ما چهرهای دیگر گرفت و بعد از این عملیات بود که رویکرد دفاع مقدس به رویکرد جدید دفاعی تبدیل شد. داستان رهایی خرمشهر از اسارات بعثیهای نژادپرست کتاب قطوری است که اوراق آن در صفحات دل رزمندگانی که در کنار فرماندهان دلاور خود این بندر زیبا را به خاک وطن بازگرداندند، پراکنده است که متن حاضر را به رسم ادب و یادی از تمامی شهدای عزیز عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر و دوستان و همرزمان شهیدم برای سالروز آزادی خرمشهر به یادگار میگذارم. اگر اغراق نکنم ـ که نمیکنم ـ سوم خرداد ۱۳۶۱ برای من روز باز تولدی دوباره بود. اگرچه چند روز قبل از این تولد، شاهد به خون نشستن دوستان و همرزمان در عملیات بیتالمقدس بودم. همانهایی که امروز از افتخارات مسجد جوادالائمه (علیهالسلام) مسجدی کوچک در جنوب شهر تهران که فضای بهشتی دارد و تا پایان جنگ حدود ۹۰ شهید که حاصل روحیه خدامحوری، ولایتپذیری و باور به تکلیف داشتند و شهید شدند و اینگونه بود که این مسجد مانند سایر مساجدی که سنگر انقلاب بودند، افتخار ایران اسلامی شدند. یاران شهید و مظلومم، اکبر قدیانی، فرهاد نصیری قرچه داغی، اسدالله کیانی، عبدالمجید رحیمی، مجتبی بکائی، سبحان صابری، مسعود رضوان، امیر عشقی، محمود توکل، غلامحسین مرادی و ابراهیم رزاقی و شهید قاسمی که در بهار ۱۳۶۱ مسجد جوادالائمه (علیه السلام) را به عاشورایی دیگر بدل کرده بودند. هر روز تابوتی از آنان بر دوش مردم صبور به بهشت زهرا تشییع میشد و اینگونه بود که شهدای عملیات بیتالمقدس، اگرچه آزادی خرمشهر را ندیدند، اما شادکننده میلیونها دل بودند و یکی از آن دلبران، جماراننشین پاکطینتی بود که همانروزها در پیامی گفته بود: «فتح خرمشهر، فتح خاک نیست، فتح ارزشهای اسلامی است. خرمشهر شهر لالههای خونین است و “خرمشهر را خدا آزاد کرد” » و این جمله کوتاه و با معنویت حضرت امام (رحمهالله علیه) جان کلام همه رزمندگانی بود که در عملیات بیتالمقدس و در آزادی خرمشهر حضور داشتند و خود سر به سجده شکر داشتند که سپاس خدا را که عنایت فرمود تا خرمشهر را پس از ماهها اسارت از چنگال بعثیان عراقی نجات دهیم. وقتی مرحله اول و دوم عملیات بیتالمقدس به پایان رسید و بچههای مخلص امام و فدائیان روحالله، در اطراف خرمشهر مستقر شدند، رادیوی رژیم بعثی میکوشید در تبلیغات کاذب خود حضور نیروهای عراق را در خرمشهر به رخ بکشد و برای ما که از شهریور ۱۳۵۹ شاهد سقوط خرمشهر و تسخیر آن به دست گرگهای گرسنه صدامی بود تا آن لحظات که صدای ناقوس آزادی آن را از دروازههای خونینشهر شنیده بودیم، فاصلهای بس دردناک بود، میتوانستیم حدس بزنیم که صدام میخواهد حضور نیروهای عراقی را در خرمشهر به رخ بکشد تا توجیهی باشد برای ترمیم روحیه نیروهای شکست خوردهاش. نبردی که از دهم اردیبهشت آغاز و تا سوم خرداد ۶۱ ادامه داشت، فتح خونین شهر را پیام داد و چنین شد که خونین شهر، خرمشهر شد و حق دارم که آن روز را روز بازتولد خودم بدانم و خرمشهر، شهر دوم من است مِثل میلیونها ایرانی که در شهرهای مختلف ایران هستند و خرمشهر را شهر دوم خود میدانند و این افتخار همه ایرانیان از جمله امثال حقیر است که در آن عملیات حضور داشتم. بعدها که قصد داشتم روایات سالهای دفاع مقدس را مکتوب کنم به نامهای بزرگی برخورد کردم. … و سوم خرداد از این دست روزهای دوستداشتنیست و به همین دلیل معتقد هستم که در این روز، فقط خرمشهر آزاد نشد، بلکه رویاهای صدام و صدامیان، در این روز توسط جوانان غیرتمند ایران اسلامی ـ از جمله ده شهید گلگونشده مسجد جوادالائمه (علیهالسلام) ـ نقش برآب شد. قادسیه آنان به زبالهدانی ریخته شد و دنیا به قدرت و صلابت و رشادت این جوانان شهادت داد و خرمشهر پایتخت دفاع مقدس شد و مسجد جامع آن، قلب پایتخت. و سوم خرداد تولد دوباره پایتخت و تولد دوباره میلیونها ایرانی بود که با غرور روزنامههای عصر را خرمشهر در سوم خرداد آزاد شد تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت بسیجیان غرقه در خون ظاهر شود. همانهایی که در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند. همانهایی که دلیرانه و مؤمنانه و عاشورایی با دشمن زبون جنگیدند تا بیرق اسلام و انقلاب سرافراز بماند. همان مردان مردی که پاهایشان به میدانهای مین و راههای رسیدن به آسمان، آشناتر بودند. آنها که پرسهزدن در سایه ملایم خوشبختی و گمشدن در همهمه زندگی و ایستادن در صف روزمرّگی را به اهل دنیا واگذار کردند و خود در کاروان ابدی و ازلی شهادت نامنویسی کردند. آنها در سوم خرداد ۱۳۶۱، شاگردی خود در مکتب حضرت روحالله را بر منارههای زخمی مسجد جامع خرمشهر چنان فریاد کردند که بنگاههای بزرگ سخن پراکن جهان، از انعکاس این فتح بزرگ عاجز شدند. * مدرس دانشگاه |
|